هنوز ۵ دقيقه از زمانی که برای اولين بار قدم به داخل کابين جديدترين هواپيمای شکاری اف ـ ۱۴ که به پرچم زيبای کشور عزيزم مزين گشته بود گزاشتم نگذشته بود که که ناگهان شاه همراه با فرمانده وقت نيروی هوائی شاهنشاهی وارد پايگاه شدند و شاه شخصأ از من پرسيد : سروان نظر شما راجع به جديدترين هواپيمای شکاری ما چيست ؟ من شروع کردم به توضيح دادن و به شاه گفتم : هيچ هواپيمای بهتری را جهت حفاظت از مرزهای هوائی ايران نميتوانم تصور کنم . شاه در جواب همراه با لبخندی گفت : در جهان هيچ هواپيمای شکاری بهتری هم وجود ندارد و دقيقأ به همين علت ما اين هواپيما را خريداری کرديم .اما من بايد مسئوليت سنگينی را که بر دوش شما و همکارانتان گذاشته شده را يادآوری کنم .سعی کنيد اين پرنده را بطور کامل شناسائی و نحوه استفاده از امکانات بينظير آنرا به سرعت فراگيريد .توانائی هواپيماهای اف ـ ۱۴ با
بدينگونه سرهنگ جواد که در آنزمان سروان خلبان بود خاطره اولين باری که هواپيمای تامکت را از نزديک مشاهده کرد بياد می آورد . شايد در زمان کنونی اين موضوع يک خيالپردازی تلقی گردد اما در دهه های ۶۰ و ۷۰ ميلادی ايران يکی از نزديکترين همپيمانان ايالات متحده آمريکا محسوب ميشد . زمانی که در اوائل دهه ۷۰ ميلادی ايران در جستجوی يک هواپيمای شکاری رهگير بود روابط خوب اين کشور با ايالات متحده اين امکان را در اختيار ايران قرار می داد تا بهترين وسائل موجود در زرادخانه آمريکا را انتخاب کند . در عين حال ايرانيها تقاضای مخصوصی داشتند . خلبان رئيسی که در آنزمان با درجه سروانی در نيروی هوائی خدمت ميکرد چنين ميگويد : نيروی هوائی ايران در آن سالها يک سلسله بررسيهائی را تحت عنوان « تقويت ايستگاههای رادار » انجام داد . اما آنچه دراين ميان محسوس بود فقدان راه حلهای پيشنهادی در جهت رفع معضل مناطق کور راداری بود .مناطق کوهستانی ايران بزرگترين معضل نيروی هوائی محسوب ميشود و ما قادر نبوديم حريم هوائی کشور را حتی با وجود شبکه های خوب راداری پوشش مناسب دهيم . در نهايت ما متوجه شديم که تنها راه حل ما جهت رفع اين مشکل , ايستگاههای رادار پرنده که همزمان قادر به دفاع از خود باشند می باشد . بر اين اساس ايران در جستجوی هواپيماهای رادار پرنده و شکاری رهگيرهای محافظ بر آمد . در سال ۱۹۷۲ ما از ۲ طرح جديد برای هواپيماهای شکاری ـ رهگير در ايالات متحده با خبر شديم . اين ۲ نوع جنگنده که مأموريت ويژه رهگيری هواپيماهای دشمن را بر عهده داشتند عبارت بودند از هواپيمای « اف ـ ۱۵ ايگل » ساخت کمپانی مک دانل داگلاس و هواپيمای « اف ـ ۱۴ تامکت » ساخت کمپانی گرومان . هواپيمای اف ـ ۱۵ مجهز به موشکهای هوا به هوای Aim - 7 Sparrow ترکيب مرگباری را در آسمان بوجود ميآورد اما با اينحال توانائی هواپيمای اف ـ ۱۴ راکه به موشکهای دوربرد Aim - 54 Phoenix و رادار Pulse - Doppler AWG - 9 مجهز بود نداشت . اين رادار قدرتمند توانائی شناسائی همزمان ۲۴ هدف و انتخاب ۶ هدف مهمتر از ميان آنها و شليک همزمان به طرف آنها را داشت . همچنين اين هواپيما قادر بود موشکهای Aim - 9 Sidewinder و Aim - 7 Sparrow را از فاصله دورتری نسبت به هواپيمای اف ـ ۱۵ پرتاب کرده و دشمن را مورد اصابت قرار دهد . خلبان سابق نيروی هوائی ايران سرهنگ فرهاد اعتقاد راسخ دارد که تامکت انتخاب بهتری برای ايران بود . او ميگويد « هر دوی اين شکاريها از کابين جاداری برخوردارندکه امکان ديد عالی در اختيار خدمه پروازی قرار می دهد . همچنين اين شکاريها قدرت رهگيری بالائی دارند و قادرند انواع وسائل پرنده متخاصم را تعقيب و منهدم کنند و در اين مورد هيچ محدوديتی ندارند بخصوص شکاری تامکت که هدايت آن بسيار راحت است و قادر به انجام مانورهای هوائی است که در ذهن ما تا آنزمان غير ممکن تصور ميشد . تنها در کمتر از ۱۰۰ ساعت پرواز من قادر بودم تا دماغه هواپيمای خود را تا ۷۵ درجه به سمت بالا هدايت کرده و سپس با گردشی ۱۰۰ درجه ای هدف خويش را با موشکهای سايدويندر و يا توپ قدرتمند ۲۰ ميليمتری M - 61A Vulcan مورد اصابت قرار دهم » . بعدها در مقابل کنگره آمريکا چنين وانمود گشت که حريم هوائی ايران پيوسته از جانب اتحاد جماهير شوروی بوسيله هواپيماهای سريع و بلند پرواز ميگ ـ ۲۵ مورد تجاوز قرار ميگيرد و ايران جهت دفاع از خود به هواپيمای تامکت نياز مبرم دارد . اما چنين استدلالی برای متقاعد کردن کنگره آمريکا ( که با اين قرارداد زياد موافق نبود ) واقعی نبودهر چند که تا امروز اين مسئله در محافل گوناگون بعنوان دليل اصلی مطرح ميگردد . واقعيت اين بود که ايران در آن سالها به دنبال قويترين ومجهزترين هواپيمای شکاری موجود در جهان بود که در نهايت هم آنرا دريافت کرد .همه مزيتهای آن بستگی کامل به مهارت خلبانان آن دارد
 در سال ۱۹۷۴ ميلادی ايران با اطمينان از توان بالای هواپيمای اف ـ ۱۴ , تعداد ۸۰ فروند از اين نوع هواپيما به همراه ۷۱۴ فروند موشک هوا به هوای Aim - 54 به آمريکا سفارش داد . اين قرارداد به ارزش ۲ ميليارد دلار شامل ساير سلاحها وقطعات يدکی برای مدت ۱۰ سال خدمت فعال و تجهيزات زمينی به همراه کارگاههای تعميراتی وآموزش پرسنل زمينی و کادر پروازی تحت نام « پروژه پادشاه ايرانی » به امضاء رسيد . اين قرارداد بزرگترين قراردادی بود که تا آنزمان بشکل انفرادی با يک شرکت آمريکائی منعقد ميشد .نکته جالب اينجاست که تنها چند ماه پس از امضاء قرارداد , کنگره آمريکا بودجه تکميل اين طرح را حذف و با اينکار شرکت گرومان را عملأ در آستانه ورشکسنگی قرارداد. در اين زمان بانک ملی ايران وامی به مبلغ ۲۵۰ ميليون دلار در اختيار کمپانی گرومان قرار داد تا تکميل پروژه تامکت و تحويل آن به ايران ميسر گردد. در حقيقت بعد از اعطاء اين وام بود که ساير سرمايه گزاران آمريکائی علاقمند به سرمايه گزاری در اين پروژه گشتند و عملأ شرکت گرومان و پروژه تامکت از خطر نابودی نجات يافتند . امروزه اين موضوع يک شوخی تاريخی تلقی ميگردد اما واقعيت اينست که بدون کمک مالی ايران , نيروی دريائی آمريکا هيچگاه قادر به در اختيار گرفتن اين پرنده افسانه ای نميگرديد . بدين ترتيب يکی از وقايع نادر در تاريخ هوانوردی مدرن بوقوع پيوست و اين رخداد با گذشت زمان دستمايه شايعات و داستانهای ضد ونقيض گوناگون گرديد . در حقيقت تاريخ واقعی و قدرت حقيقی هواپيماهای اف ـ ۱۴ که در خدمت نيروی هوائی ايران ميباشند تا به امروز به حد زيادی از افکار عمومی جهان پنهان مانده است .به اين موضوع بايد عدم تمايل خلبانان سابق نيروی هوائی ايران ( که اکنون سالهاست در خارج ازکشور زندگی ميکنند ) به حضور در انظار عمومی و ارائه اطلاعات و همچنين پرسنل شاغل در کشور که از درج هرگونه خبر به رسانه های جمعی جلوگيری ميکنند را هم افزود . اين افراد عمومأ از ترس اقدامات تلافی جويانه گروهک تروريستی مجاهدين خلق که در خاک عراق مستقر بوده و از حمايت آمريکا و اسرائيل برخوردار ميباشند وحشت دارند زيرا در ۲۰ سال گذشته تعدادی از خلبانان بدست اين گروه تروريستی به قتل رسيده اند . در مواردی استثنائی و نادر خلبانان ايرانی حاضر به ارائه اطلاعاتی اندک شده اند که البته ناشناس باقی ماندن اين افراد جزو شروط اوليه بوده است .تعدادی از آنان حتی از شناسائی همکاران سابق خود که اکنون در قيد حيات هستند در عکسها و تصاوير عمدأ خودداری می کنند .
 
پنهان کاری در مورد اف ـ۱۴ ها عملأ از روزهای اوليه تحويل تامکتها به ايران آغاز گشت . برخلاف گزارشهای دروغين معلم خلبانهای آمريکائی , آموزش پرسنل ايرانی بخوبی و منظم پيش ميرفت . تا پايان سال ۱۹۷۸ تعداد ۱۲۰ نفر خلبان و افسر کنترل تسليحات ( WSO = Weapon System Officer ) دوره های آموزشی را با موفقيت پشت سر گذاشتند . در مرحله بعدی تعداد ۱۰۰ نفر پرسنل بايد به آنان ملحق ميشدند. همزمان تعداد ۲۰۰ نفر تکنسين متخصص تعميرات موتور در شرکت Pratt & withney و متخصص تسليحات در شرکت Hughes دوره آموزشی را گذراندند . سروان جواد در مورد آموزشهای نظامی خود در آمريکا چنين ميگويد : ما در نيروی دريائی آمريکا آموزش ميديديم. معلمين ما در وهله اول خلبانان آمريکائی بودند که در جنگ ويتنام تجربيات گرانبهائی اندوخته بودند . اين خلبانان جزو مجرب ترين خلبانانی بودند که حتی خلبانان نيروی هوائی آمريکا و نيروی هوائی اسرائيل قادر به مبارزه با آنان در جنگهای هوائی نبودندو آنان براستی ما را به نحو احسن آموزش دادند . اين آموزشها ما را دارای چنان مهارتی ساخت که بعدها در سالهای دهه ۹۰ ميلادی ما قادر بوديم هواپيماهای ميگ ـ۲۹ را که از روسيه خريداری شده بود , در جنگهای تمرينی هوائی سرنگون سازيم . در حقيقت اين موضوع يکی از دلايلی بود که ايران از سفارش تعداد بيشتری ميگ ـ ۲۹ خودداری نمود . تنها نقطه ضعف هواپيماهای F - 14 A موتورهای TF - 30 P 414 آن بود . پيچيدگی و غير قابل اعتماد بودن اين توربينها ما را وادار ميساخت که بيشتر وقت خود را به جای تمرکز روی پروازها , صرف فراگيری کار با اين موتورها کنيم .
سرگرد فرهاد در ادامه چنين ميگويد : موشکهای Aim - 54 سلاحی استثنائی و موثر بود که تا به امروز سلاحی ساخته نشده است که قابل مقايسه با آن باشد . در هنگام آزمايشات گوناگون در ايران اين موشک قبل از اصابت به هدف به ارتفاع غير قابل تصور ۲۴۰۰۰ متری و سرعت ۴.۴ ماخ دست يافت . اين موشک بزرگ و سنگين هيچ محدوديتی در مقابله با اهدافی که چه در ارتفاع بالا و چه در ارتفاع پائين پرواز ميکردند نداشت و قادر به تحمل ۱۷ g فشار بود . ما اين موشکها را از فواصل ۷.۵ تا ۲۱۲ کيلومتری هدف شليک کرديم ونتايج آزمايشات مافوق تصور ما بود . تنها نگهداری و آماده نکهداشتن اين سلاح پيچيده گاهی خواب را بر ما حرام ميکر
 
اولين زوج تامکت در تاريخ ۱۶ ژانويه سال ۱۹۷۶ ميلادی به ايران تحويل شد . به علت آماده نبودن پايگاه هشتم شکاری اصفهان ( که در آنزمان بنام خلبان جانباخته آن نيرو پايگاه خاتمی و بعدها پايگاه شهيد بابائی نامگزاری شد ) اين هواپيماها تحويل اسکادران ۷۲ شکاری تاکتيکی مستقر در پايگاه هفتم شکاری شيراز شدند . باقی هواپيماهای تحويلی به اسکادران ۷۳ ملحق شدند و تا سال ۱۹۷۷ که اسکادرانهای ۸۱ و ۸۲ شکاری پايگاه هشتم اصفهان تشکيل شد , به خدمت در آن يگان ادامه دادند . تا پايان سال ۱۹۷۸ ايران تعداد ۷۹ فروند شکاری F - 14 A به همراه ۲۷۴ فروند موشک AIM - 54 A و۱۰ فروند موشک ATM - 54 تحويل گرفت . هشتادمين و در حقيقت آخرين تامکت ايران در آمريکا باقی ماند تا آزمايشهای گوناگون و طرحهای تکميلی روی آن اجرا گردد. همزمان نيروی هوائی ايران مذاکراتی را با شرکتهای Grumman و Pratt & withney را آغاز کرد که هدف از آن سفارش ۷۵ فروند ديگر از اين جنگنده چالاک بود . البته ايرانيان مايل به تعويض توربينهای TF - 30 در هواپيماهای موجود و هواپيماهای سفارشی جديد بودند.
 با شروع ناآراميها در ايران که از طرف احزاب کمونيستی و نيروهای مذهبی در ايران آغاز گشت , اوضاع سياسی در ايران رو به وخامت گذاشت . در تابستان ۱۹۷۸ اين فعاليتها شديدتر و بحران سراسر ايران را فرا گرفت به نحوی که نيروهای مسلح دچار چند دستگی در داخل خود شدند . در فوريه ۱۹۷۹ نيروهای انقلابی قدرت را در دست گرفتند و شاه مدتها بود که از ايران خارج شده بود . در نتيجه اين تغييرات و روی کار آمدن دولت موقت اسلامی , روابط ايران و آمريکا دچار تغييرات اساسی گشت . بعد از پيروزی انقلاب چندين هزار مستشار نظامی آمريکائی مجبور شدند تنها ظرف چند روز خاک ايران را ترک کرده و با ايران وداعی هميشگی کنند. دولت انقلابی جديد به سرعت قراردادهای نظامی منعقد شده در رژيم سابق که ارزشی درحدود ۱۲ ميليارد دلار را داشت بطور يکجانبه فسخ کرد . در ميان اقلام سفارش شده ميتوان از ۷۵ فروند جنگنده اف ـ ۱۴ جديد و ۵۰۰ فروند موشک فونيکس به همراه ۳۰۰ فروند شکاری سبک اف ـ ۱۶ و رادارهای پرنده آواکس نام برد .دولت آمريکا در آن زمان به خاطر ترس از آينده سياسی ايران و شرايط ژئوپولتيک منطقه از تحويل سلاحهايی که آماده تحويل به ايران بودند نيز جلوگيری کرد که از ميان آنها يک محموله شامل ۴۰ فروند موشک فونيکس و ۳ محموله قطعات يدکی هواپيمای اف ـ ۱۴ ميتوان اشاره کرد . پنتاگون حتی مذاکراتی را با دولت موقت به منظور استرداد هواپيماهای تامکت آغاز کرد . قراربود اين هواپيماها پس از تعميرات اساسی به انگلستان و يا عربستان سعودی فروخته شود . اين مذاکرات البته ناتمام ماند . در تاريخ ۴ نوامبر ۱۹۸۰ گروهی از دانشجويان مسلمان موسوم به خط امام سفارت آمريکا را اشغال و ۹۰ نفر از پرسنل سفارت وتفنگداران دريائی آمريکا را به گروگان گرفتند . بعد از اين حادثه روابط ديپلماتيک ايران و آمريکا بطور کامل قطع گرديد . سرنوشت گربه های ايرانی بعد از اشغال سفارت آمريکا در حاله ای از ابهام قرار داشت . تعداد زيادی از خلبانان ايرانی کشور خود را برای هميشه ترک کردند و غربت نشينی را برگزيدند . شايعاتی مبنی بر عدم توانائی ايران در به پرواز در آوردن تامکتها به سرعت در محافل خبری پخش شد . علاوه بر اينها اخبار مجعولی دال بر خرابکاری عوامل CIA در ايران و وارد شدن خسارت جدی به اف ـ ۱۴ ها هم در غرب شدت گرفت . اما برخلاف تمام اين شايعات تنها در مجموع ۲۷ نفر از کادر پروازی تامکتها کشور را ترک کردند .
 
قبل از پيروزی انقلاب بطور کلی در نيروی هوائی کليه کادر پروازی هواپيماهای اف ـ ۱۴ از ميان افسرانی که بر روی ديگر مدلهای هواپيما ( بطور عمده مدل اف ـ ۴ فانتوم ) تجربه زيادی داشتند و يا از ميان جوانان باهوش و مستعد انتخاب ميشدند . اين افسران جوان که حس وطن دوستی قوی داشتند اکثرأ در ايالات متحده , اسرائيل ويا انگلستان دوره های تخصصی خود را پشت سر گذاشته بودند . شايد به همين علت بود که حکومت جديد به اين افراد با ديده شک و ترديد می نگريست . بلافاصله پس از پيروزی انقلاب تعدادی از خلبانان تامکتها دستگير و زندانی شدند . در ميان اين افراد ميتوان از سپهبد هاشمی نخعی نژاد که معاون ارتشبد طوفانيان ( رئيس پروژه تامکتهای ايران و فرمانده پايگاه هشتم شکاری که با وقوع انقلاب به آمريکا فرار کرد ) بود اشاره کرد .اين امير ارتش به همراه سرهنگ ربيعی دردادگاه انقلاب به اعدام محکوم گرديدند . با اين وجود اکثر خلبانان نيروی هوائی مصمم بودند که در کشور خود بمانند وخدمت به وطن را بر فرار ترجيح دادند . سرهنگ جواد که در آنروزها بوسيله يکی از همسايگان خود لو رفته بود و او را دستگير کرده بودند اوضاع آن دوره را چنين ترسيم ميکند : زمانی که نيروهای آمريکائی ايران را ترک کردند به همراه آنان تعدادی از خلبانان و همچنين تعداد زيادتری از تکنسينها نيز جلای وطن کردند. تنها حدود ۱۰۰ نفر از خلبانان و تعدادی در حدود ۸۰ نفر تکنسين باقی ماندند . اين تعداد خلبان در حقيقت کافی بود تا تعداد زيادی تامکت را به پرواز در آوريم ولی برای سرويس و آماده پرواز کردن هواپيماها به هيچ عنوان کافی نبود . در کنار اين مسئله مشکل ديگری گريبان ما را گرفت و آن عدم پروازهای آموزشی و متوقف شدن دوره های آموزشی از اکتبر ۱۹۷۸ تا پائيز ۱۹۷۹ بود . از اين زمان به بعد به آرامی نيروی هوائی که به تازگی تغيير نام داده بود تحت فرماندهی حکومت مرکزی فعاليتهای خود را آغاز کرد . به همين علت پرسنل نيروی هوائی مجبور بودند که مجددأ دوره های آموزشی را تکرار کنند . مشکل ديگروجود افسران جزء بود که از فرماندهان مافوق خود اطاعت نميکردند . اين افراد که به « همافر » معروف بودند بارها و بارها از دستورات مافوق سرپيچی می کردندو فرماندهان خود را «خلبانان شاه » و يا جاسوسان اسرائيل و يا ضد انقلاب خطاب ميکردند. بارها در پايگاهها اتفاق می افتاد که همافران افسران مافوق را به دفتر فرمانده پايگاه ميکشاندندو با طرح اتهاماتی عملأ يگان را به هرج و مرج می کشيدند. گذشت زمان رفته رفته نظم و انضباط را به نيروهای نظامی باز گرداند . يکی از مشکلات نيروی هوائی پس از پيروزی انقلاب از هم گسستن زنجيره کادر وعدم اعتماد پرسنل پروازی به يکديگر بود . در حالی که اکثر افسران مايل به ادامه خدمت به شيوه گذشته بودند , گروهی از آنان که به خلبانان حزب اللهی معروف بودند وابستگی عميق خود را به حکومت مرکزی انکار نميکردند .اين افسران جوان زمان بيشتری را صرف به جا آوردن آداب مذهبی و مراسم دينی ميکردند. يکی از معروفترين اين افراد سروان خلبان عباس بابائی بود . او پس از بازگشت از آمريکا در سال ۱۹۷۸ جزو اولين افسرانی بود که ديگر پرسنل نيروی هوائی را به بيعت با امام خمينی دعوت کرد . 
در بحبوحه انقلاب سيستم کامپيوتری لجستيک نيروی هوائی دچار اشکالات جدی شد و همين امر کمبود لوازم يدکی در نيروی هوائی را بدنبال داشت .کارشناسان معتقد بودند که لوازم يدکی خريداری شده بايد برای سرپانگهداشتن و آماده پروازبودن کليه وسايل پرنده حداقل تا اواسط دهه ۸۰ ميلادی کافی باشد اما موفق به يافتن آنها نميشدند . حداقل در ۲ مورد ناپديد شدن چند نفر از افسران مسئول نگهداری انبارهای عظيم زير زمينی به اثبات رسيده است . اين افراد که رمز ورودی درهای انبارها را در اختيار داشتند بطور مرموزی ناپديد شدندو همين امر باعث شد تا چند سال محل انبار قطعات رادارهای AWG - 9 بسته بماند و دسترسی به آنها ناممکن شود . در مورد خرابکاری آمريکائيها قبل از خروج از ايران سرهنگ جواد ميگويد : تکنسينهای کمپانی هيوز که در اصفهان مستقر بودند در يک مورد قبل از خروج از ايران ۱۶ فروند موشک فونيکس را که در انبارهای زيرزمينی آماده برای سوار شدن بر روی اف ـ ۱۴ هائی که در حالت آماده باش دائم بودند دستکاری کرده و آنها را غير قابل استفاده کردند . البته بعدها با استفاده از قطعات يدکی که بصورت قاچاق از آمريکا وارد شد ما قادر به تعمير مجدد آنها شديم تمام ۱۶ موشک يادشده به حالت عملياتی در آمدند .اما در مورد رادارهای AWG - 9 بر خلاف گزارش منابع غربی هيچ آسيبی به آنها وارد نشد . با توجه به مطالب بالا می توان چنين نتيجه گرفت که تامکتها دوران گذار از انقلاب را با کمترين خسارات سپری کردند . با اينکه در سال ۱۹۸۰ تعداد هواپيماهای آماده پرواز ايران حداکثر به ۸ فروند بالغ ميگشت ولی همين تعداد کم ستون فقرات دفاع هوائی ايران محسوب ميشدند وقادر به حفاظت از حريم هوائی کشور بودند . 
زمانی که در اوائل سپتامبر ۱۹۸۰ اولين درگيری مرزی بين ايران و عراق رخ داد رئيس جمهور وقت بنی صدر دستور داد تا تعداد بيشتری هواپيمای اف ـ ۱۴ آماده پرواز گردندو بدين ترتيب تا اواخر اين ماه هر کدام از ۴ پايگاه عملياتی که تامکتها در آنها حضور داشتند ( پايگاه يکم شکاری مهرآباد پايگاه ششم شکاری بوشهر پايگاه هفتم شکاری شيراز و پايگاه هشتم شکاری اصفهان ) صاحب ۶ فروند تامکت آماده پرواز بودند و موشکهای فونيکس هم آماده شده بود . اولين پيروزی تامکت در نيروی هوائی ايران مربوط به قبل از حمله سراسری عراق در ۲۲ سپتامبر ميباشد . در تاريخ ۷ سپتامبر ۱۹۸۰ تعداد ۵ فروند بالگرد ميل ـ ۲۵ عراقی ( مدل صادراتی ميل ـ ۲۴ ) به يک پست مرزی ايران حمله ور شدند .در اين زمان يک فروند تامکت به سرعت به منطقه اعزام و با توپ قدرتمند ولکان يکی از بالگردها را متلاشی کرد . بعد از گذشت ۷ روز از اين واقعه دوباره اف ـ ۱۴ ها وارد صحنه درگيری شدند و برای نخستين بار از موشکهای مرگبار فونيکس خود استفاده کردند . آنهم در زمانی که بين اعضاء دولت مرکزی و فرماندهان نظامی بحث شديدی بر سر هزينه گزاف نگهداری تامکتها و موشکهای فونيکس در جريان بود . اين بحثها زمانی پايان گرفت که سرگرد محمد رضا عطايی يک فروند سوخوی SU - 22 M عراقی را از فاصله ۴۰ کيلومتری مورد اصابت قرارداد بدون اينکه عراقيها متوجه اين موضوع شوند . تا به امروز عراقيها نام خلبان اين سوخو را که سرگرد نوبر عبدالحميد است را بعنوان مفقود شده ثبت کرده اند . عراقيها هيچگاه باور نکردند که خلبان عبدالحميد که فرمانده اسکادران ۴۴ عملياتی بود از چنين فاصله ای می توانست بوسيله يک موشک فونيکس مورد اصابت قرارگيرد .با سرنگون ساختن يک فروند ميگ ـ ۲۱ توسط سروان خلبان عظيمی بفاصله يک روز پس از آن بحث بر سر ضرورت وجود تامکتها برای هميشه فروکش کرد وديگر صدای مخالفی در دستگاه حکومتی وجود نداشت .  
در تاريخ ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ عراق آغازگر جنگی خونين شد . در اين روز عراق با حداقل ۱۸ فروند هواپيمای شکاری بمب افکن فرودگاههای تبريز همدان و دزفول را مورد حمله قرار داد و همزمان پايگاه مهرآباد تهران مورد تهاجم هواپيماهای توپولف ۱۶ و ۲۲ اسکادران ۱۰ نيروی هوائی عراق در ۲ نوبت قرار گرفت . اين حمله گسترده برای ايرانيان با وجود درگيريهای محدود مرزی تا آن تاريخ غافلگيرکننده بود . در طی اين حمله گسترده تنها يک فروند ميگ ـ۲۱ عراقی به خلبانی رائد حميد بر فراز سنندج سرنگون شد . علت سقوط هم مورد اصابت قرار گرفتن هواپيما توسط ترکش بمبهای پرتاب شده توسط خود هواپيما که احتمالأ در ارتفاع پست پرواز ميکرده بوده است . در اين روز هيچکدام از تامکتهای ايران نتوانستند به موقع به پرواز در آيند . اولين هواپيماهائی که به مقابله با عراقيها برخاستند ۲ فروند اف ۴ ئی فانتوم متعلق به اسکادران ۱۱ مستقر در پايگاه يکم شکاری مهرآباد بودند و آنهم در زمانی که موج دوم حمله توپولف های عراقی به تهران صورت گرفت . در اين عمليات يک فروند هواپيمای هرکولس سی ـ ۱۳۰ ايران بر روی زمين هدف قرار گرفت و منهدم شد . خلبانهای ايرانی از سرنگونی تعداد زيادی هواپيمای عراقی گزارش دادندو شاهدان عينی از آتش گرفتن و سقوط تعداد معتنابهی هواپيما خبر دادند . اما واقعيت امر اين بود که تنها يک فروند توپولف ۱۶ به پايگاه خود مراجعت نکرد نام خلبان اين هواپيما بعنوان مفقود الاثر در عراق به ثبت رسيده است . عراقيها بر اين باورند که اين هواپيما در راه بازگشت به عراق به کوه برخورد کرده و هواپيما متلاشی گشته است .
با توجه به آموزشهای خوب وتجهيزات مدرن , اکثر پرسنل نيروی هوائی ايران از پيروزی سريع وقاطع ايران اطمينان داشتند . سروان جواد خاطره اولين پرواز عملياتی خود را چنين بازگو ميکند : ساعت ۱۳ روز ۲۴ سپتامبر در پايگاه هشتم شکاری اصفهان تعداد ۶ فروند هواپيمای اف ـ ۱۴ جمعی اسکادران ۸۱ در انتظار ابلاغ دستور برای عمليات بودند. مأموريت ما مقابله با هواپيماهای عراقی در صورت حمله آنان به فرودگاه مهرآباد تهران بود و طبق دستور ميبايست در صورت عزيمت از هواپيماهای تانکر در آسمان سوخت دريافت ميکرديم .. اما در اين زمان موشک فونيکس به تعداد کافی نداشتيم .به همين علت چند ساعت بعد با حمله عراقيها تنها ۲ فروندهواپيمای اف ـ ۱۴ مسلح به موشک فونيکس برای انجام مأموريت به پرواز در آمديم . در اين عمليات ما موفق به سرنگونی يک فروند ميگ ـ ۲۱ و متواری ساختن ۴ فروند ميگ ـ ۲۳ شديم . درآن هنگام که به تعقيب ميگهای عراقی مشغول بوديم و به مرزهای مشترک نزديک می شديم , از مرکز به ما خبر دادند که تعداد زيادی هواپيمای عراقی مجددأ به حريم هوائی کشور تجاوز کرده اند . با اين وجود ما موفق به کشف آنها نشديم . تنها چند دسته هواپيمای اف ـ ۵ خودی که از پايگاه دزفول و تعدادی اف ـ ۴ که از پايگاه همدان به پرواز در آمده بودند را شناسائی کرديم . پس از گذشت ۴۰ دقيقه صفحه رادار هواپيمای همراه من موفق به کشف ۸ فروند هواپيمای عراقی شد .ارتفاع خود را به سطح ۷۰۰۰ متری کاهش داديم و خود را به فاصله ۱۲ کيلومتری هدف رسانديم. در اين زمان هر يک از ما يک موشک اسپارو به طرف هواپيماهای عراقی شليک کرديم . خلبانان عراقی هيچ عکس العملی از خود نشان ندادند. موشک اسپارو من يک ميگ ـ ۲۱ عراقی را متلاشی کرد اما موشک هواپيمای همراه من به خطا رفت . به همين خاطر من دستور حمله مجدد دادم . در ارتفاع ۳۵۰۰ متری ضمن استفاده از پس سوز چرخش کمی به سمت راست کرده و به آنان حمله کردم . ۲ هواپيمای ميگ ـ ۲۱ متوجه قصد من شدند و با چرخش سعی داشتند که در پشت سر ما قرار بگيرند.اما آنها فرصتی برای اينکار پيدا نکردند.من با استفاده از حداکثر قدرت موتور دماغه هواپيما را به سمت بالا برده , با زاويه حمله بالا چرخشی ۷۰ درجه ای انجام دادم و تامکت همراه هم به دنبالم آمد . درست در زمانی که من موشک سايدويندر خود را شليک کردم صدای خلبان تامکت همراهم را شنيدم که فرياد زد : Engine Stall . موتور سمت راست او زمانی که در تعقيب هواپيماهای عراقی بود با سرعت ۵۲۰ ناتيکال مايل وزاويه حمله ۴۵ درجه از کار افتاد . هواپيمای او دچار لرزش شديد و افت سريع سرعت تا حد ۸۲ ناتيکال مايل شد . در اين هنگام او بطرز معجزه آسائی قادر به کنترل هواپيما شد و از سقوط حتمی نجات يافت .بعد از فرود در پايگاه ما متوجه شديم که در هنگام مانور هوائی سيستم سوخت رسانی به موتور دچار اشکال شده بود . هدايت شکاری اف ـ ۱۴ در اين حالت ودر چنين ارتفاعی يکی از شاهکارهائی است که فقط خلبانان زبده از عهده آن برمی آيند . آنروز من در نهايت دومين ميگ ـ ۲۱ را گم کردم وتا به امروز هم نميدانم بر سر او چه آمد . بقيه هواپيماها هم به سرعت پا به فرار گزاشتند. پس از فرود در پايگاه خدا را شکر کردم که مأموريت به سلامتی به پايان رسيد .
نظير مشکل ياد شده در بالا را ديگر خلبانان تامکت در ساير مأموريتها تجربه کردند ودر بعضی از موارد خسارات سنگينی به آنان وارد شد . در ژانويه ۱۹۸۱ سرگرد هوشيار موفق شد به سختی اف ـ ۱۴ خود را به زمين بنشاند آنهم پس از آنکه موتور سمت راستش از کار افتاد . در ماه مارس ۱۹۸۲ تامکت ديگری هنگام برخاستن از باند دچار آسيب جدی شد . در زمان تيک آف هر ۲ موتور هواپيما دچار POP شدند. در اين حالت مقدار بنزين اضافه در محفظه پس سوزمنفجر شده و کمپرسور به حالت Stall ( واماندگی ) ميافتد. سرتيپ حزين در طول جنگ حداقل ۲ بار از حوادث مشابهی جان سالم بدر برد . همچنين سرتيپ هوشيار در سالهای پس از جنگ ۲ بار اين اتفاق را تجربه کرد .در سال ۲۰۰۴ ميلادی در اثر تلاش متخصصان ايرانی راه حل مشکل ياد شده پيدا شد . کارشناسان نيروی هوائی ايران با کوشش و پشتکار زياد موفق به توليد قطعات يدکی موتور TF - 30 وبهبود سيستم سوخت رسانی آن شدند و با غرور خاصی از اين موفقيت خود ياد ميکنند .
پس از مشکلات فنی و نارسائی در سازماندهی نيروها در ابتدای جنگ نيروی هوائی ايران خود را به سرعت برای حملات مقابله به مثل آماده کرد . اما با حمله گسترده نيروی زمينی عراق و پيشروی سريع آنها در استان خوزستان نيروی هوائی موفق به انجام اينکار نشد . نيروی زمينی ايران که پس از پيروزی انقلاب به شدت توان خود را از دست داده بود , از بيشترين کمبودها رنج ميبرد و به تنهايی قادر به مقاومت در برابر عراقيها نبود . هفته ها طول کشيد تا نيروهای ذخيره و کمکی به مناطق عملياتی اعزام شدند. در طول اين مدت وظيفه دفاع در برابر حملات نيروی زمينی عراق را نيروی هوائی بر عهده داشت . همزمان با حملات هواپيماهای اف ـ۴ و اف ـ ۵ به مواضع نيروهای عراقی و بمباران آنها ,تامکتها مشغول پاکسازی آسمان از وجود هواپيماهای عراقی بودند و با موفقيت اين وظيفه را به انجام رساندند.
هر ۲ کشور ايران و عراق در ابتدای جنگ تقريبأ به يک تعداد هواپيمای جنگی داشتند اما از تظر کيفی کارت برنده در دست ايرانيها بود . البته دستيابی به اين برتری مدتی طول کشيد زيرا ايرانيان برای سازماندهی و بسيج نيروهای خود احتياج به زمان داشتند. نيروی هوائی ايران در ابتدای جنگ دارای ۷۷ فروند هواپيمای F - 14A و ۱۶۰ فروند F - 4E و ۲۸ فروند F - 4D و ۱۶۰ فروند F - 5 E/F بود که از آنها در نقش شکاری رهگير و شکاری بمب افکن استفاده ميکرد .در طرف مقابل عراقيها هيچ وسيله قابل مقايسه با اين امکانات را نداشتند .توانايی شکاريهای اف ـ۴ و اف ـ ۱۴ در سوختگيری هوائی که به برد و مدت پرواز آنها به مقدار زيادی می افزود , برتری هوائی ايرانيان را بخوبی نشان ميداد . همچنين يک اسکادران هواپيمای تانکر KC - 707 3J9C و بوئينگ KC - 747 2J9 بطور دائم برای سوخترسانی در آسمان آماده بودند . حداقل ۲ فروند بوئينگ ۷۴۷ و يک فروند بوئينگ ۷۰۷ بعنوان مرکز فرماندهی پرنده در طول جنگ بکار برده شدند . برای انجام اين مأموريت اين هواپيماها به تجهيزات مخصوصی مجهز بودند . همچنين يک فروند بوئينگ ۷۰۷ و چهار فروند هرکولس سی ـ ۱۳۰ به تجهيزات شنود و استراق سمع مجهز بودند که بدينوسيله ارتباطات مخابراتی دشمن را تحت کنترل داشتند . همين عامل سبب شد تا خلبانان ايرانی به راحتی تا عمق خاک دشمن نفوذ کرده بدون آنکه مورد شناسائی قرار گيرند . اما در ميان تمام اينها وجود يک سيستم فوق سری در نيروی هوائی ايران از همه مهمتر بود . هاپيماهای اف ـ۴ و اف ـ۱۴ مجهز به سيستم خاصی بودند که آنها را قادر ميساخت سيستم IFF ( شناسائی دوست از دشمن ) عراقيها را مختل کنند . اين سيستم که تحت عنوان ( Combat Tree/ Clear Horizont / Second View ) شناخته ميشد ايرانيها را قادر ميساخت که به راحتی و خيال آسوده در آسمان به شکار و تعقيب هواپيماهای عراقی بپردازند .
پس از گذشت اندک زمانی ايرانيها متوجه شدند بدون دريافت قطعات يدکی و وسايل جايگزين بايد با حداقل امکانات به دفاع بپردازند زيرا ايالات متحده که اولين تأمين کننده نيروی هوائی ايران بود از ارسال وسايل مورد نياز ايرانيان امتناع ميکرد . از اين رو اصل صرفه جويی در نيروهای مسلح به بالاترين اصل تبديل شد . عراق در طول جنگ از برتری مهمی برخوردار بود و آن عدم نگرانی جهت تأمين لوازم يدکی و وسايل جديد بود . آنها قادر بودند هواپيماهای جديد از فرانسه و اتحاد جماهير شوروی دريافت کنند هر چند که اين هواپيماها قادر به تغيير موازنه به نفع عراقيها نبود . طی سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ ميلادی حدود ۱۰۰۰ نبرد هوائی بين طرفين درگير بوقوع پيوست اما هيچکدام از آنها نقش قابل توجهی در مسير کلی جنگ نداشتند . ايران از اين موضوع بخوبی آگاه بود که خسارات طرف مقابل به راحتی قابل جبران بود و عراق کوچکترين مشکلی در اين زمينه نداشت . سرنگونی هواپيماهای عراقی تنها در حکم هشداری برای نيروی هوائی آنها محسوب ميشد . اکثرأ پس از وقفه ای يک يا ۲ هفته ای مجددأ به حملات خود در مناطق عملياتی ادامه ميدادند . پس از آنکه عراقيها متوجه شدند که ايران قادر به جايگزينی هواپيماهای ساقط شده خود نيست , حملات خود را بر روی تامکتها متمرکز کردند . در پايان سال ۱۹۸۲ يک سلسله درگيريهای هوائی بين ايرانيها و طرف مقابل صورت گرفت . اکثر اين درگيريها از نوع « درگيری نزديک هوائی » ( dogfight ) مابين تامکتها و هواپيماهای Mirage F. 1 EQ و MIG - 23 ML صورت گرفت و اين خود حاکی از مشکل ايران در تأمين موشکهای دوربرد هوا به هوا بود . ايرانيها در اين دوره از کمبود شديد قطعات يدکی وتعداد محدود موشکهای فونيکس رنج ميبردند . در سال ۱۹۸۷ کمبود باتری موشکهای فونيکس استفاده از اين سلاح کارآمد را به پائين سطح رساند .
 
از سال ۱۹۸۲ نيروی هوائی عراق با تغيير تاکتيکها تلاش نمود تا عمليات خود را با طراحی بهتری به اجرا در آورد . همچنين با حملات هدفمند سعی در تغيير مسير کلی جنگ کرد .نمونه های معروف اين حملات عبارت بودند از جنگ نفتکشها و جنگ شهرها . در جنگ نفتکشها عراق تمام سعی خود را بر روی بمباران تأسيسات نفتی و پلايشگاهها متمرکز نمود. در دوره ای خاص عراق صرفأ پايانه های صدور نفت و تانکرهای نفتکش ايران را مورد حملات گسترده قرار داد. در جنگ موسوم به جنگ شهرها هيچ اتفاق خاصی که از نظر نظامی قابل ذکر باشد رخ نداد.تنها حاصل اين حملات ترور و کشتار بدون هدف شهروندان غيرنظامی بود . جنگهای هوائی در فاصله زمانی بين سپتامبر ۱۹۸۰ تا اکتبر ۱۹۸۰ بيشترين شدت را داشت. پس از آن از تاريخ ژانويه ۱۹۸۱ که ايران حمله بزرگ زمينی به مواضع عراقی را آغاز نمود چند مرحله مهم در تاريخ درگيريهای هوائی بين دو طرف درگير قابل ذکر ميباشد که عبارتند از : بهار ۱۹۸۲ زمستان ۱۹۸۴و ۱۹۸۶ وهمچنين در بهار ۱۹۸۸ که نيروهای عراقی مجددأ حمله بزرگی را به ايران انجام دادند .
در تاريخ نبردهای هوائی نقش هواپيماهای اف ـ ۱۴ غير قابل انکار است هر چند که مطبوعات و کانونهای خبری غربی از اهميت آن به مقدار زيادی کاستند . سروان هاشمی در اين ارتباط چنين ميگويد : درطول سالهای جنگ بارها و بارها از خطاهای نيروی هوائی ايران در محافل خبری غربی سخن گفته شد . خبرهای زيادی مبنی بر عدم توانائی نيروی هوائی در دفاع از شهروندان غيرنظامی و نيروهای زمينی در غرب منتشر گشت . ادعاهای آنان مبنی برکارايی اندک نيروی هوايی و تعداد اندک هواپيماهای آماده پرواز همه در جهت تحقير شديد ايران صورت ميگرفت . اما واقعيت امر چيز ديگری بود .تامکتهای ما بطور دائم در حال عمليات بودندو گشتزنی های هوائی تا مرز ۱۲ ساعت (بوسيله سوختگيری هوائی ) امری استثنائی محسوب نميشد . خلبانانی که دوران جنگ را به سلامت پشت سر گذاشتند اکثرأ بيشتراز ۴۰۰۰ ساعت پرواز عملياتی در کارنامه خويش دارند . اف ـ ۱۴ های ما بعنوان هواپيماهای رهگير در مقابل هر نوع هواپيمای عراقی بکار برده شدند و قدرت بلامنازع خود را بارها به نمايش در آوردند .به خاطر مسائل حفاظتی هواپيماهای اف ـ ۱۴ حق پرواز بر فراز خاک عراق را نداشتند که اين امر اعتراض خلبانان هواپيماهای اف ـ۴ و اف ـ ۵ را که بطور متوالی پروازهای برون مرزی انجام ميدادند در پی داشت . بعدها با دخالت سرهنگ بابائی که پيشنهاد تغيير کاربری هواپيماهای تامکت و تبديل آنها به شکاری بمب افکن را داد اين اعتراض فروکش کرد .
از همان روزهای آغازين جنگ هر دو طرف حملات خود را بر روی تأسيسات نفتی طرف مقابل متمرکز کردند . ضربات نيروی هوائی ايران در ابتدا چنان کوبنده بود که عراق مجبور گشت از تاريخ ۲۷ اکتبر ۱۹۸۰ صدور نفت خود را بطور موقت متوقف کند . نيروهای عراقی در مقابل انبارهای سوخت ايران را غالبأ مورد حمله قرار ميدادند بطوريکه ايران در اثر اين حملات مجبور به واردات بنزين هواپيما از شوروی شد . عراقيها همچنين حمله به پالايشگاهها و پايانه ها را در دستور کار خود قرار دادند . يکی از مهمترين اين مناطق جزيره خارک بود . نيروی هوائی ايران متوجه شد که پايانه نفتی خارک هدفی سهل و آسان برای دشمن محسوب ميگرددو به اين علت دست به اقدامات حفاظتی شديدی زد . علاوه بر استقرار واحدهای پدافند هوائی در اين جزيره , ۲ فروند هواپيمای تامکت از پايگاه هفتم شکاری شيراز بطور نوبتی و درهر نوبت به مدت ۱۲ ساعت به گشتزنی و مراقبت از خارک مشغول بودند. بعدها اين وظيفه را پايگاه هشتم شکاری اصفهان بر عهده گرفت . در جريان مراقبتهای هوائی تامکتها اکثرأ بوسيله هواپيماهای فانتوم که از پايگاه بوشهر به پرواز در می آمدند پشتيبانی ميشدند . از نظر تئوری اين قدرت بزرکی محسوب ميشد ولی در عمل ايرانيها مشکلات بزرگی داشتند . يکی از بزرگترين مشکلات عدم وجود شبکه راداری مناسب در اين منطقه بود . تنها ايستگاه رادار بوشهر در اين منطقه فعال بود و اکثرأ هم قادر به شناسائی جنگنده های عراق نبود زيرا هواپيماهای عراقی با پرواز در ارتفاع پست از ناحيه شمال وارد منطقه ميشدند . بارها کشتيهای جنگی نيروی دريائی در نقش خطرناک ايستگاههای رادار پيشقراول ظاهر ميشدند .در اين مرحله خلبانان نيروی هوائی ايران با از کار انداختن رادارهای خود به دشمن نزديک ميشدند زيرا در غير اينصورت عراقيها قادر به کشف هواپيماهای ايرانی شده و از حضور در مناطق ياد شده خودداری ميکردند.
نيروهای عراقی در ابتدای جنگ از يک اسکادران هواپيمای جنگی در منطقه خليج فارس استفاده ميکردند . اسکادران ۱۰۹ به هواپيماهای SU - 22 M مجهز بود و در پايگاه سابق نيروی هوائی انگلستان موسوم به شعيبه که درمنطقه الوحده در فاصله ۴۵ کيلومتری جنوب بصره مستقر بود . مأموريت اصلی اين اسکادران حمله به ترمينال نفتی خارک و تأسيسات بوشهر بود . اسکادران ۱۰۹ بعدها بوسيله هواپيماهای MIG - 23 MF که از اسکادران ۶۳ پايگاه علی ابن ابوطالب موسوم به طليل به آن منتقل شد تقويت گشت . اولين صحنه روياروئی خلبانان اسکادران ۱۰۹ با رهگيرهای ايرانی به تاريخ ۲۴ سپتامبر بازميگردد. در اين روز ۴ فروند SU - 22 M با ورود از شمال به جزيره خارک سعی در بمباران پايانه تفتی نمودند .اين حمله با شکست مواجه شد و عراقيها پا به فرار گزاشتند . در هنگام فرار ۲ فروند از سوخوها مورد تعقيب تامکتهای ايران قرار گرفتند . با مشاهده تامکتها هواپيماهای عراقی ضمن فاصله گرفتن از هم ( ۳ کيلومتر ) ارتفاع خود را تا حدود ۱۰ متر از سطح دريا کاهش دادند . تامکتها در طول مسير تعقيب که ۱۰۰ کيلومتر بود با انواع سلاحهای خود به طرف آنها شليک کردند . اما جنگنده های عراقی با حفظ ارتفاع کم و انجام مانورهای مختلف از حمله مصون ماندند و سالم به پايگاهای خود بازگشتند . با اين وجود روز بعد نيروی هوائی ايران خبر از سرنگونی ۳ فروند ميگ ـ ۲۳ بر فراز جزيره خارک داد. شايد اين خبر آغازی بر اعلام اخبار نادرست که طول جنگ بارها و بارها تکرار گشت بود . آمارهای هر ۲ طرف درگير جنگ با آمارهای واقعی تفاوت چشمگيری داشت .
در طول ماههای اکتبر و نوامبر۱۹۸۰ ايرانيها خبر از سرنگونی تعداد زيادی هواپيمای عراقی در اين منطقه دادند . نقطه اوج اين اخبار حد فاصل ۲۸ نوامبر تا ۲ دسامبر ۱۹۸۰ بود زمانی که نيروی دريائی ايران طی عملياتی سکوهای نفتی البکر و الاميه را تسخير و نابود کرد . با شرکت ناوچه موشک انداز پيکان و ۳ فروند بالگرد در بعد از ظهر ۲۷ نوامبر تکاوران ايرانی موفق به اشغال هر دو سکوی نفتی شدند. در همان روز اولين درگيری بين يک فروند اف ـ ۱۴ و ۲فروند ميگ ۲۱ رخ داد که در طی آن يک فروند ميگ ـ ۲۱ سرنگون شد. سروان رستمی در باره اين عمليات چنين ميگويد : ما به تنهائی در حال پرواز در ۱۲۰ کيلومتری شمال غربی بوشهر بوديم و نيروهای عراقی را تحت نظر داشتيم که از مرکز به ما اعلام شد که چندين فروند هواپيمای عراقی به حريم هوائی ما وارد شده اند .برای اعزام نيروی کمکی به ما زمان زيادی وجود نداشت به همين خاطر پيامی کوتاه و مختصر از مرکز به ما رسيد « شما تنها هستيد .با اميد به خدا و با آرزوی پروازی موفق به شکار آنها برويد » . ما با چرخشی سريع به سمت اهداف مورد نظر پرواز کرديم . در اين هنگام من با محاسبه پارامترهای پروازی شروع به تخمين احتمال پيروزی در برابر تعدادی نامعلوم هواپيمای دشمن کردم . در فاصله ۳۵ کيلومتری هدف رادار ما قادر به شناسائی آنها شد و چند لحظه بعد افسر کابين دوم من در فاصله ۱۶ کيلومتری هدف اقدام به شليک يک فروند موشک فونيکس کرد . من دود موشک شليک شده را با چشم تعقيب کردم و بعد از لحظاتی انفجار ميگ ـ ۲۱ عراقی را که به گلوله ای آتشين تبديل شده بود ديدم .سپس دومين ميگ ـ ۲۱ را هم ديدم که با چرخشی سريع به سمت شمال در ارتفاع چند متری از سطح آب پا به فرار گزاشت . من قصد تعقيب او را داشتم ولی رادار تامکت در چنين ارتفاعی قادر به شناسائی مجدد او نشد و به همين علت ما او را گم کرديم . در شامگاه همان روز ناوچه پيکان تعداد بيشتری تکاور دريائی را در سکوی البکر تخليه نمود . در طی اين عمليات حداقل يک فروند ناوچه اوزا بوسيله ناوچه پيکان و ۱۰ فروند از انواع شناورها بوسيله موشکهای ماوريک که از شکاری بمب افکنهای اف ـ ۴ شليک شده بود غرق شدند. بعد از اشغال سکوهای نفتی و تخليه امکانات موجود در آن نيروهای ايرانی ضمن ترک آنها اقدام به تخريب آنها نمودندو اين ۲ سکو بطور کامل منهدم گشت . ناوچه پيکان در اين عمليات ( مرواريد ) مورد اصابت موشک SS - N - 2 Styx که از ناوچه اوزای عراقی شليک شده بود قرار گرفت و از بين رفت .
در سالهای بعد نبردهای هوائی همچنان بر فراز خليج فارس ادامه يافت . در تاريخ ۲۹ ژانويه ۱۹۸۱ سروان رستمی در حالی که مشغول گشتزنی در شمال جزيره خارک بود با يک دسته هواپيمای عراقی که در ارتفاع ۳۰ متری از سطح آب پرواز ميکردند مواجه شد . او ضمن خاموش کردن رادار به عراقيها نزديک شده و از فاصله ۵۵ کيلومتری اقدام به شليک موشک فونيکس نمود . اين موشک فرمانده دسته عراقيها را مورد اصابت قرارداد و باقی هواپيماها با ناتمام گزاردن عمليات خود پا به فرار گزاشتند . تا به امروز عراقيها اين نوع تلفات خود را انکار ميکنند و آنها را نه به خاطر حملات ايرانيها که براثر نقص فنی هواپيماهای خود ميدانند با وجودی که اسناد غير قابل انکاری در اين زمينه موجود است . علت اصلی هم اينست که هواپيماهای ميگ و سوخو قادر به تشخيص امواج رادار AWG - 9 بعنوان دشمن نبودند . تعداد زيادی از خلبانان ايرانی به دفعات مکرر مهارت خود را در استفاده از سيستم APX - 81 M1E Clear horizont / Second View که نزديک شدن به هواپيماهای عراقی بدون امکان کشف شدن از طرف آنها باشند را اثبات کردند. سرلشگرخلبان حزين که بعدها جان خود را در اثر حادثه رانندگی از دست داد خاطرات خود را چنين نوشته است : در تاريخ ۲۶ اکتبر ۱۹۸۰ ما خود را به نزديکی چند فروند ميگ ـ ۲۱ عراقی رسانديم و آنها تا فاصله ۱۰۰۰ متری قادر به شناسائی ما نشدند .در اين فاصله ما اقدام به شليک يک فروند موشک سايدويندر نموديم . موشک به موتور يکی از ميگها اصابت نمود و انفجار شديدی را بدنبال داشت که من قادر به گريز از آن نبودم . قطعات متلاشی شده هواپيمای عراقی بال سمت چپ ما را مورد اصابت قرار داد و همچنين موتور هواپيما صدماتی متحمل شد . سيگنالهای سمعی و بصری اعلام کردند که در وضعيت بحرانی قرار داريم . قسمتهايی از بال به همراه موشکهای اسپارو و سايدويندر بطور کامل کنده شده بودند . ما از ميان دود حاصل از انفجار بطوريکه هواپيما کاملأ سياه شده بود خارج شديم و هواپيمای همراه ما ( Wingman يا به تعبير زيبای دوست خوبم کمک خلبان همبال ) تصور کرد که ما بطور کامل سوخته ايم. با اين وجود اين خلبان ماهر قادر به بازگشت و فرود موفقيت آميز در پايگاه هشتم شکاری گشت .
با وجود اينکه عراق بارها خبر سرنگونی هواپيماهای اف ـ ۱۴ را منتشر کرد اما همه آنان به جز در يک مورد مشکوک و غير قابل اثبات است . در رسانه های غربی حداقل ۱۲ مورد از اين دست گزارشات در آرشيوهای خبری موجود است . در مجموع ۴ فروند تامکت بوسيله نيروهای عراقی سرنگون گشت که تنها يکی از آنها ( آنهم نه بطور کامل ) قابل اثبات بوسيله مدارک مستند می باشد . اولين موفقيت عراقيها در سرنگونی تامکت بر فراز آبادان ميسر گرديد . يک فروند ميگ ـ ۲۱ عراقی به خلبانی ستوانيکم خلبان منصور موفق شد يک فروند تامکت را بوسيله توپ ۲۳ ميليمتری خود مورد اصابت قرار دهد . اين موفقيت از چنان اهميتی برای عراق برخوردار بود که بعدها بعد از مرگ اين خلبان در سالهای پايانی جنگ تنديسی از او ساخته و نصب گرديد . منابع ايرانی مقيم آمريکا کزارشی از خسارت تقريبأ همزمان با اين رخداد منتشر کردند که در آن حکايت از بدام افتادن يک فروند اف ـ ۱۴ بوسيله ۴ فروند ميگ ميکرد . همچنين در اين گزارش به سرنگونی ۲ فروند ميگ عراقی اشاره شده است . اين گزارش اما هيچگاه از طرف منابع رسمی در ايران تأئيد نگرديد . خبری ديگر از سرنگونی يک فروند اف ـ ۱۴ نقاط ابهام زيادی دارد . طبق گزارش منابع غير رسمی ايرانی در تاريخ ۱۴ آوريل ۱۹۸۱ يک فروند هواپيمای اف ـ۱۴ به خلبانی سروان جعفر مردانی پس از سوختگيری هوائی از يک تانکر KC - 707 دچار نقص فنی گرديده و سقوط ميکند . بنابر اين گزارش تلاش خدمه پروازی تا آخرين لحظه جهت جلوگيری از سقوط تامکت ناکام مانده و آنان در واپسين لحظات با ترک هواپيما سعی در نجات جان خود ميکنند که بعدأ در آبهای خليج فارس جان خود را از دست ميدهند . اما گزارشات رسمی نيروی هوائی ايران سقوط تامکت مزبور را ناشی ازاشتباه پرسنل پدافندهوائی جزيره خارک قلمداد ميکند . بر طبق اين گزارش اف ـ ۱۴ خلبان مردانی هنگام گشتزنی بر فراز جزيره خارک اشتباهأ بوسيله يک فروند موشک هاوک مورد اصابت قرار گرفته و سرنگون گرديده است
همچنين در همين ماه سومين مورد از خسارت به ناوگان تامکتهای ايرانی گزارش شده است . هرچند که جزئيات وقوع حادثه نامشخص است . بر طبق گزارش نيروی هوائی عراق در اواسط اين ماه ۲ فروند MIG - 23 MS متعلق به اسکادران ۳۹ از پايگاه علی ابن ابوطالب موفق به سرنگونی يک فروند اف ـ ۱۴ که در حال پرواز بين اهواز و دزفول بوده شده اند . اين عمليات به گفته آنان ميبايست با طراحی دقيق صورت گرفته باشد . ۲ فروند ميگ ياد شده با پرواز در ارتفاع پائين بدون اينکه اف ـ ۱۴ ايرانی که در ارتفاع ۷۰۰۰ متری در حال پرواز بوده متوجه شود به آن نزديک و تامکت ياد شده را با يک يا دو فروند موشک ( R- 3 S ( AA - 2 ATOLL مورد اصابت قرار داده اند . رادارهای عراقی موفق به کشف تامکت شده اند ولی سقوط آنرا ثبت نکرده اند . منابع ايرانی اما خبر ديگری را منتشر کردند. بر طبق گزارشات آنان يک فروند اف ـ ۱۴ در جريان جنگ هوائی بر فراز جزيره خارک با ۲ فروند ميگ ـ ۲۳ موفق به سرنگونی يکی از آنها شده و سپس خود مورد اصابت قرار گرفته است اما موفق به بازگشت و فرود موفقيت آميز در بوشهر گرديده است . توضيح دقيق هر ۲ حادثه ذکر شده تاکنون ميسر نگرديده است . تنها واقعيت موجود اينست که پيکر سروان شهيد جعفر مردانی در تاريخ ۲۰ آوريل ۱۹۸۱ به خاک سپرده شد .
درگيريهای هوائی ميان طرفين متخاصم در فاصله ميان ماههای اکتبر و دسامبر۱۹۸۱ بر فراز خليج فارس به اوج خود رسيد . در اين دوره بارها هواپيماهای اف ـ ۱۴ ايرانی جهت مقابله با هواپيماهای Mirage F.1 EQ که به تازگی به عراق تحويل شده بود به پرواز در آمدند . اکثر اين درگيريها بر فراز جزيره کويتی بوبيان اتفاق افتاد . در تاريخ ۲۰ اکتبر ۱۹۸۱ دو فروند هواپيمای اف ـ ۴ ئی جمعی اسکادران ۶۳ توسط ۲ فروند ميراژ مورد رهگيری قرار گرفتند آنهم درست پس از اينکه اين دو هواپيما پست مرزی در ام القصر را مورد حمله قرار دادند . يکی از فانتومها مورد اصابت قرار گرفت و خساراتی را متحمل شد . تنها يک روز پس از اين واقعه مورد مشابهی رخ دادکه البته اينبار فانتومهای ايرانی به سلامت به پايگاههای خود بازگشتند . ۲ فروند فانتوم مذکور با شليک ۲ فروند موشک اسپارو به سمت ميراژهای عراقی که در تعقيب آنها بودند موفق به فرار گرديدند .
پس از اين ۲ حادثه نيروی هوائی ايران تصميم گرفت با اجرای عملياتی مزاحمتهای عراق را کاهش دهد . در صبح روز ۲۳ اکتبر دو فروند هواپيمای اف ـ ۴ متعلق به اسکادران ۶۱ جهت نابودی ايستگاه راداری در کويت که بدست ايتاليا ساخته شده بود به پرواز در آمدند . جهت کشاندن نيروهای عراقی به منطقه فانتومها در ارتفاع ۷۰۰۰ متری به سمت شمال پرواز ميکردند . در همان زمان با فاصله ۷۰ کيلومتری از آنها ۲ فروند اف ـ ۱۴ به خلبانی سرگرد شهرام رستمی و سروان هداوند در ارتفاع ۱۰ متر از سطح آب مشغول گشتزنی و مراقبت بودند . هر کدام از تامکتها به ۲ فروند موشک فونيکس و ۲ فروند موشک اسپارو و۲ فروند موشک سايدويندر مجهز بودند. در فاصله ۵۵ کيلومتری هدف فانتومها خود را برای حمله آماده کردند . همزمان تامکتها با افزايش ارتفاع رادارهای خود را فعال نمودند . چند لحظه ای بيشترطول نکشيد که يک دسته چهار فروندی از هواپيماهای عراقی بر روی صفحه رادار آنان ظاهر گشت . بدون توجه به فاصله زياد ۱۱۵ کيلومتری تا آنها تامکتهای خلبان رستمی و هداوند هرکدام ۲ فروند موشک فونيکس به طرف آنها شليک کردند . تنها يک دقيقه بعد نيروهای ايرانی موفق به ثبت پيامهای راديوئی خلبان عراقی که از مورد اصابت قرار گرفتن ۳ فروند هواپيمای همراه خود بوسيله آتشبار ضد هوائی کويت خبرميداد شدند . يکروز پس از اين واقعه تلويزيون کويت لاشه يک اف ـ ۴ ايرانی را نشان داد که در حقيقت سکان عمودی يک فروند ميراژ اف ـ ۱ عراقی بود . اين خسارت را هم نيروی هوائی عراق هيچگاه تأئيد نکرد . شايد اين معما بدست يک خلبان هواپيمای آ ـ ۴ اسکای هاوک متعلق به نيروی تفتگداران دريائی آمريکا که در آنزمان در کويت مشغول به خدمت بود قابل حل باشد . او گزارش داده است که نيروی هوائی کويت در زمان وقوع حادثه خبر از يک سری حوادث هوائی داده که تعدادی تلفات جانی هم در بر داشته است .
در تاريخ ۴ دسامبر مجددأ ۲ فروند فانتوم در نقش طعمه ظاهر گشتند . عراقيها اما اينبار سريع وارد عمل شده و ۲ فروند ميراژ اف ـ ۱ را به مقابله با آنها فرستادند . در کابين يکی از ميراژها سرگرد خلبان مخلد عبدالکريم جانشين فرمانده اسکادران ۷۹ ودر ديگری ستوانيکم خلبان حيثم عمر هدايت را به عهده داشتند . در ارتفاع ۸۰۰۰ متری بر فراز اهواز ميراژها به فانتومها حمله ور شدند . سرگرد عبدالکريم يک فروند موشک Super 530 بطرف فانتومی که در فاصله ۱۸ کيلومتری در حال پرواز بود شليک کرد . تنها ۱۰ ثانيه پس از آن صفحه رادار هواپيمای او نشان دادکه اف ـ ۴ ايرانی با چرخشی سريع از تيررس موشک خارج و مورد اصابت قرار نگرفته است . در همين هنگام ستوان عمر شاهد پرواز دومين فانتوم ايرانی که مستقيم به سمت او می آمده است بود . او با مانور به موقع از تيررس فانتوم خارج و در تلاشی موفق ميشود فانتوم را مورد اصابت قرار دهد . اما هنوز دير زمانی نگذشته بود که در افق دور خطر اصلی برای خلبانان عراقی ظاهر شد . ۱۰۰ کيلومتر دورتر از فانتومها ۲ فروند اف ـ ۱۴ مشغول تعقيب فانتومها بودند . هدايت اين هواپيماها بر عهده سروان خلبان آل آقا و سروان خلبان آزاد بود . پس از چند ثانيه تامکتها موشکهای فونيکس خود را شليک کردند . ميراژها با شيرجه به سمت پائين و دور زدن سريع سعی در فرار هر چه سريعتر داشتند و در نهايت موفق به اينکار شدند . هر ۲ طرف درگير خبر از پيروزی نيروهای خود را دادند ولی با اختلاف فاحش نسبت به يکديگر . تنها واقعيت به ثبت رسيده حاکی از فرود فانتوم مورد اصابت قرار گرفته درپايگاه ششم شکاری بوشهر است .پس از اين واقعه خلبانان ايرانی ديگر با دقت بيشتری به ميراژها توجه ميکردند و تا مدتها تامکتهای ايرانی از رهگيری ميراژها خودداری ميکردند .
در کنار ميراژ اف ـ ۱ و ميگ ـ ۲۵ از سال ۱۹۸۳ هواپيماهای سوپر اتاندارد مورد توجه خلبانان تامکت قرار گرفتند . در تاريخ ۲۶ جولای ۱۹۸۴ ۲ فروند سوپر اتاندارد در راه حمله به تانکر نفتکش در نزديکی جزيره خارک بودند که RWR = Radar warning Receiver آنها خبر از نزديک شدن ۲ شيئی پرنده از طرف عربستان سعودی داد . اين موضوع به خودی خود مهم نبود زيرا عراقيها بطور دائم پرواز هواپيماهای اف ـ ۱۵ آنان را بر فراز سواحل توسط رادار ثبت ميکردند . اينباراما موضوع کمی تفاوت داشت . سر دسته سوپراتاندارد ها شاهد انفجار هواپيمای همراه خود بود ودر اين هنگام او به سرعت به پايگاه خود مراجعت کرد . عراقيها تا مدتها بر اين اعتقاد بودند که هواپيمای سوپر اتاندارد آنها توسط هواپيماهای اف ـ ۱۵ عربستان مورد اصابت قرار گرفته اما واقعيت به شکل ديگری بود . يک فروند تامکت ايرانی چنان دستگاههای هشدار دهنده سوپراتاندارد ها را مختل کرده بود که آنان متوجه نشدند که يک گربه ايرانی در کمين آنهاست و در حقيقت يک موشک فونيکس بود که هواپيمای سوپر اتاندارد را مورد اصابت قرار داد . تنها پس از گذشت ۲ هفته سوپر اتانداردها جرأت حضور دوباره بر فراز خليج فارس پيدا کردند .نيروی هوائی عراق پس از اين واقعه با طرحهای جديدی به مقابله با نيروی هوائی ايران آمد .
ادامه نبرد
در تاريخ ۹ آگوست ۱۹۸۴ قرار بر اين بود که يک کاروان از کشتيهای حامل سلاح و مهمات مورد نياز ايران از مبدأ سوريه با گذشت از تنگه هرمز به مقصد بوشهر و بندر امام خمينی حمل گردد . عراقيها که قصد حمله به اين کاروان را داشتند تصميم به استفاده از هواپيماهای سوپراتندارد خود را گرفتند ولی از اينکار خود منصرف شدندزيرا با وجود تامکتهای ايرانی و گشتزنی مداوم آنها بر فراز خليج فارس اين طرح غير ممکن بود . صبح روز ۱۱ آگوست ۲فروند MIG - 23 ML که مجهز به موشکهای هوا به هوای R 24 R و R - 60 MK بودند جهت حمله به چند فروند کشتی ايرانی در نزديکی جزيره خارک به پرواز در آمدند . اين دو هواپيما با پرواز در ارتفاع خيلی پائين به يکدسته اف ـ ۱۴ ايرانی نزديک شدند . در اين زمان مرکز کنترل زمينی عراق دستور افزايش ارتفاع پرواز تا سقف ۴۰۰۰ متر را صادر کرد . اما بعلت اينکه مدت زمانی معين طول ميکشيد تا امواج راديوئی از مرکز به ميگها برسد , خلبانان ميگها که فاصله ای ۱۵۰ کيلومتری با مرکز داشتند فرمان را دير دريافت کردند . در اين اثناء فرمانده دسته عراقی ناگهان خود را در مقابل تامکتهای ايرانی ديد و هواپيمای همراه او به خلبانی ستواندوم خلبان عامر به فاصله ۶۰۰ متر از او ودر پشت يک فروند اف ـ ۱۴ ايرانی پرواز می کرد . فاصله کم ميگ ـ ۲۳ عراقی تا تامکت ايرانی , امکان شليک موشک هوا به هوا را غيرممکن ميساخت و او به مسافت بيشتری نياز داشت . تنها کاری که از عهده فرمانده دسته عراقی برآمد اين بود که با مانور چرخش فاصله خود را افزايش دهد . همزمان هواپيمای ستواندوم عمار موفق شد تا با استفاده از اوضاع نامساعد جوی کماکان بطور ناشناخته به تعقيب تامکت ديگر بپردازد . در همين موقع خلبان عمار در صفحه رادار خود علامت مثبت جهت شليک موشکهای خود را دريافت کرده و در نتيجه يک فروند موشک R - 60 MK بطرف تامکت ايرانی پرتاب کرد . افسر کنترل رادار ( RIO ) هواپيمای اف ـ۱۴ به خلبانی هاشم آل آقا در اينروز ستواندوم خلبان محمد رستم پور بود . رستم پور صحنه درگيری آنروز را چنين ترسيم ميکند : هاشم از هواپيمای همراه ما ( Wingman ) درخواست کرد که با تغيير موقعيت خود اطراف ما را جستجو کرده و مطمئن شود که هواپيمايی در پشت ما نيست . سپس ما گردشی به سمت چپ انجام داديم . پس از اين گردش هاشم احساس عجيبی داشت و مجددأ از هواپيمای همراه درخواست کرد که دوباره از وضعيت پشت سر ما اطمينان حاصل کند . در اين لحظه تنها چيزی که هواپيمای همراه ما ديد , دود حاصل از موشک شليک شده عراقی بطرف ما بود . اين موشک به موتور سمت راست ما برخورد کرد ودر نتيجه اين برخورد و انفجار ناشی از آن من به حالت بيهوشی دچار شدم . زمانی که من بهوش آمدم آلات دقيق پروازی هنوز کار ميکرد اما هواپيما در آتش ميسوخت و با سرعت به سمت آب پيش ميرفت . من با استفاده از چتر نجات به بيرون پريدم و لحظاتی بعد خود را در آب يافتم . هوا مه آلود بود و چند دقيقه ای طول کشيد تامن قايق نجات خود را باز کردم . در اين موقع چندين بار صدای هاشم را شنيدم و من هم در جواب او فرياد کشيدم اما هيچگاه موفق به ديدار مجدد او نشدم .
نبرد هوائی اما هنوز پايان نيافته بود . در زمانی که هواپيمای همراه خلبان آل آقا در جستجوی ميگ ـ ۲۳ فرمانده دسته بود مرکز عملياتی ايران ۲ فروند هواپيمای فانتوم اف ـ ۴ به منطقه عملياتی اعزام کرد . اين جنگنده ها با سرعت به سمت شمال به طرف محل درگيری با عراقيها پرواز کردند . هواپيماهای ميگ ـ ۲۳ عراقی که هنوز به مقدار کافی سوخت و مهمات داشتند با دور زدن به استقبال فانتومها آمدند . سروان هشام چنين ميگويد : موشکهای R 24 R من از برد بيشتری نسبت به اسپاروهای فانتومهای ايرانی برخوردار بودند در نتيجه من خود را در موقعيت برتر احساس می کردم . رادار هواپيمای من يکی از اف ـ ۴ ها را در فاصله ۳۰ کيلومتری شناسائی کرد ومن از فاصله ۲۵ کيلومتری يک فروند موشک R 24 R را بطرف آن شليک کردم . هواپيمای ايرانی گردشی تند انجام داد. تجزيه و تحليل فيلمهای پرتاب موشک نشان داد که موشک شليک شده توسط من در فاصله ۳ کيلومتری هدف منفجر شد . فانتوم همراه او ضمن تعقيب فرمانده دسته خود موفق شد که درست جلوی هواپيمای عامر ظاهر شود . عامر با شليک يک موشک R 24 R سعی در ساقط نمودن فانتوم کرد اما متاسفانه موشک او به خطا رفت . در اين هنگام جنگ برای ما خاتمه يافته تلقی شده و ما به سمت پايگاه برگشتيم . متاسفانه تنها چند لحظه پس از فرود ما خبرگزاری دولتی عراق به سرعت اعلام کرد که ۳ فروند اف ـ ۱۴ ايرانی توسط ما سرنگون گرديده است و اين خبر تا به امروز در کليه مراجع درج و بعنوان مدرک واقعی ارائه ميگردد .
با شهادت هاشم آل آقا که چندين نفر از بهترين خلبانان نيروی هوائی ايران را آموزش داده بود ايران يکی از بهترين خلبانان و متفکران نظامی خود را از دست داد . او شخصی بود که طنين صدای او جزو خوشايندترين صداها در گوش خلبان اف ـ ۴ و اف ـ ۵ که بر فراز عراق پرواز ميکردند بود . تحت فرماندهی او همه احساس آرامش و امنيت ميکردند . سروان رئيسی مسائل ذکر شده را عامل محبوبيت خلبانانی چون آل آقا ـ جلال زندی ـ عباس حذين و يا شهرام رستمی ميداندو ازآنان بعنوان قهرمانان هميشه جاويد نيروی هوائی ياد می کند .او اما در همين حال اضافه می کند که استفاده از موشکهای فونيکس احتياج به هماهنگی کامل ميان خلبان و افسر کنترل رادار( RIO ) او دارد ولی برخی از خلبانان با اين مسئله مشکل داشتندو اين امر موجب بحثهای زيادی در نيروی هوائی گشت زيرا ما تعداد قابل توجهی خلبان ماهر داشتيم ولی RIO خوب به تعداد کافی نداشتيم . RIO های ما اکثرأ افرادی تازه آموزش ديده و مبتدی بودند که هرگز راه به کابين جلو نيافتند . تنها زمانی اوضاع بهتر شد که خلبانانی همچون آل آقا آماده بودندکه در مأموريتهای جنگی در کابين دوم هم به خدمت بپردازند . شايد همين امر موجب شد که رفته رفته مدالهای افتخار برای سرنگونی هواپيماهای دشمن به هر دو خدمه پروازی اعطاء گردد .
ايران گيت
در ابتدای جنگ ايرانيان تلاش کردندکه ۶۰ فروند هواپيمای اف ـ ۱۴ را جهت عمليات آماده سازند . تعداد تامکتها در هر پايگاه از اين قرار بود : پايگاه يکم شکاری تهران ۲۴ فروند پايگاه هفتم شکاری شيراز ۱۶ فروند و پايگاه هشتم شکاری اصفهان ۲۰ فروند استفاده فشرده از اين هواپيماها و پروازهای عملياتی پی در پی در کنار کمبود پرسنل ماهر در امر سرويس و نگهداری از آنها , تعداد هواپيماهای عملياتی را تا سال ۱۹۸۴ به تعداد ۴۰ فروند کاهش داد. هر چند که بارها از کمبود قطعات يدکی و لوازم اضافی اف ـ ۱۴ ها سخن رانده شدو حتی مواردی مشخص از جمله کمبود لاستيک و سيستم ترمز بعنوان عوامل اصلی ياد شد اما اين موارد به هيچ عنوان صحيح نبود . با انتقال تدريجی اف ـ ۱۴ ها از شيراز به تهران کارشناسان در جهت حل مشکلات اقدام کردند . سروان جواد و ستوان رئيسی از اوضاع آن دوره چنين ميگويند : اکثر لوازم يدکی موجود در ايران برای پرواز عملياتی تامکتها تا دهه ۹۰ ميلادی کفايت ميکرداما در بعضی قسمتهای حساس کمبود ها بتدريج نمايان می گشت . برای حل مشکلات ما تمام امکانات خود را در پايگاه يکم شکاری مهرآباد متمرکز کرديم . اين امر بعدها بعنوان حرکتی غلط ارزيابی شد زيرا ما قادر نبوديم در هر ۳ پايگاه به تعميرات اساسی ( اورهال ) تامکتها بپردازيم . در نتيجه يک فراخوان عمومی از طرف نيروی هوائی صادر گشت . طی درخواستهايی از کليه مراکز صنعتی و دانشگاهی در سراسر کشور دعوت به همکاری وکمک در امر نگهداری و بازسازی شکاريهای اف ـ ۱۴ بعمل آمد . تعداد زيادی از اساتيد و متخصصين ما آمادگی خود را برای کمک به نيروی هوائی اعلام کردند وحتی تعداد زيادی از خلبانان و متخصصين نيروی هوائی که به علل مختلف در بازداشتگاهها بودند آزاد شدند. بزرگترين مشکل ما آماده کردن کامپيوترهای کنترل موشک ( AMCC = Airborne Missile Control Computer ) و کامپيوترهای محاسب پروازی ( ADC = Air Data Computer ) بود . کامپيترهای ADC مهمترين بخش الکترونيکی هواپيمای تامکت را تشکيل ميدهد . با تلاش پيگير و صرف زمان طولانی متخصصان ما موفق شدند به سختی تعدادی از اين وسايل حساس را آماده کنند البته آنهم بوسيله قطعات يدکی وارداتی . در اين ميان نقش دشمن بزرگ ما اسرائيل غير قابل انکار است . با اين وجود اسرائيليها قادر نبودند تمام قطعات مورد نياز ما را تأمين کنند زيرا آنان شناختی از هواپيمای اف ـ ۱۴ نداشتند . به همين علت ما تا سال ۱۹۸۳ تنها با ذکر دقيق مشخصات قطعه مورد نياز خود را از طريق يک افسر مأمور در روابط بين الملل ارتش اسرائيل بنام رابين دريافت ميکرديم . همچنين در جريان موسوم به « ايران ـ کنترا » قطعات هواپيماهای تامکت به ايران ارسال گشت . البته ناگفته نماند که قسمت اعظم تجهيزات ارسال شده به ايران شامل موشکهای زمين به هوا و موشکهای ضد تانک بود . هنوز ايرانيها موفق به حل کامل مشکلات تامکتهای خود نشده بودند که مشکل جديدی پيش روی آنان قرار گرفت . زمان استفاده موثر از موشکهای فونيکس به پايان ميرسيد . در اين مورد هم سروان جواد و ستوان رئيسی ميگويند : تا سپتامبر ۱۹۸۵ ما در حدود ۳۰ تا ۳۵ فروند تامکت آماده پرواز داشتيم تعداد تامکتهايی که رادار AWG - 9 آنان آماده عمليات بودند کمتر از نصف تعداد بالا بود . تعداد موشکهای فونيکس هم روزبروز کاهش می يافت . بخصوص ما از نظر باتری اين موشکها در مضيقه بوديم . به همين علت ما تلاش نموديم که از طريق بازار سياه به تأمين نيازهای خود بپردازيم . اما اين وسايل قيمت سرسام آور ی داشتند وتازه ما هراز گاهی قادر به دريافت آن بوديم . در نتيجه ما تصميم گرفتيم خود برای ساخت باتريهای موشک دست بکار شويم . برای اينکار يک فروند موشک فونيکس آماده عمليات را بطور کامل ازهم باز کرديم اما در زمان جنگ هيچ راه حلی پيدا نکرديم
برخلاف گزارش منابع غربی ايران پس از پيروزی انقلاب اسلامی هيچ موشک فونيکس جديدی دريافت نکرد . در دستورالعملهای کمپانی هيوز جهت انبارکردن اين موشکها مدت ۱۰ سال عمر مفيد برای آنها پيش بينی گرديده است وهر ۳ سال يکبار اين موشکها بايد مورد بازبينی کامل قرار گيرد . سروان جواد : در زمان جنگ ما فرصتی برای اينکار نداشتيم ولی از سال ۱۹۹۱ ما شروع به شمارش و آماربرداری انبارهای خود کرديم . در جريان موسوم به ايران کنترا ما ليستی بالغ بر ۱۰۰۰ قطعه مورد نياز برای موشکهای فونيکس به آمريکائيها تحويل داديم . در اين ليست اقلامی نظير باتری ـ چاشنی و ۲۰۰ قطعه مخصوص موسوم به 1M54ALE که در جهت افزايش عمر مفيد اين موشکها بکار ميرود به چشم ميخورد . اين مقدار برای ما کافی بود اما ما مطمئن بوديم که آمريکائيها همه اقلام مورد نياز ما را تحويل نخواهند داد. در نهايت نيروی دريائی آمريکا با ارسال ۴۰ قطعه از ۲۰۰ قطعه درخواستی موافقت کرد و دليل آنرا تأثير منفی بر آمادگی نيروی دريائی آمريکا در صورت تحويل همه قطعات اعلام کرد .البته ما مجبور بوديم همين تعداد راقبول کنيم وانتظاری هم جز اين نداشتيم . به کمک همين قطعات دريافتی ما موفق شديم نه تنها موشکهای موجود را دوباره فعال کنيم بلکه توانايی آنرا بدست آورديم تا موشکهای خود را به تنهائی آماده عمليات نگاه داريم .
مشکل آماده سازی تامکتها از سال ۱۹۸۶ همچنان افزايش می يافت زيرا مشکل قطعات يدکی حساس روز بروز خودنمائی بيشتری ميکرد . به همين علت تعداد هواپيماهای آماده پرواز در اين سال به ۲۵ فروند کاهش يافت . با اين وجود تامکتها با تعداد اندک خود به مقدار مورد نياز پرواز عملياتی انجام ميدادند . سروان هاشمی در اينمورد ميگويد : ما کماکان با اف ـ ۱۴ ها پرواز ميکرديم هرچند که آنها رادار AWG - 9 ويا کامپيوتر AMCC فعال نداشتند . به هر حال آنها همچنان از توپ ۲۰ ميليمتری قدرتمندو موشکهای سايدويندر بهره می بردند . تامکتها همچنين از قدرت مانور بالائی برخوردار بودند وبه همين علت توانائی غلبه بر هواپيماهای دشمن را داشتند . تنها زمانی که کامپيوترهای ADC آنها از کار ميافتادند قادر به پرواز به با آنها نبوديم و گربه های ايرانی بايد در آشيانه خود ميماندند .
داستانی که بارها در مطبوعات انتشار يافته است مربوط به انتقال يک فروند اف ـ ۱۴ به شوروی سابق ميباشد. بر اين اساس يک فروند تامکت در قبال دريافت کمکهای تکنيکی و سلاحهای جديد در اختيار شوروی قرار گرفت. اين داستان اما از پايه واساس اشتباه ميباشد زيرا اسنادی غير قابل انکار موجود است که خلاف آنرا اثبات ميکند . در اوايل سالهای ۹۰ ميلادی زمانی که ايران هواپيماهای ميگ ـ ۲۹ خود را از شوروی تحويل گرفت , يکی از طراحان شرکت ميکويان که جهت معرفی و آموزش به ايران آمده بود ازفرماندهان ايرانی تقاضای پرواز با يک فروند شکاری F- 5F در کابين دوم را نمود که اين تقاضا مورد موافقت قرار نگرفت .
در طول سالهای جنگ سازمان اطلاعات عراق تلاش زيادی نمود تا خلبانان ناراضی ايرانی را تشويق به پرواز به عراق و تقاضای پناهندگی از آنان کند.درسال ۱۹۸۴ يک فروند F- 4 E به همراه خدمه پروازی به سمت عراق پرواز نمودوخو د را تسليم عراقيها کرد .اما واقعه غير منتظره در تاريخ ۲ سپتامبر۱۹۸۶ بوقوع پيوست . رأس ساعت ۱۴ يک فروند تامکت ايرانی به خلبانی سروان احمد مرادی به همراه سروان نجفی (RIO) به سمت پايگاه البکر عراق پرواز نمودند. اف ـ ۱۴ که در ارتفاع بالا پرواز ميکرد به سرعت توسط رادارهای عراقی شناسائی شده و متعاقب آن ۲ فروند MIG - 23 ML که سرگرد محمد ( فرمانده اسکادران ۶۳ ) فرمانده دسته آنان بود جهت مقابله به پرواز در آمدند . با توجه به اينکه رادارهای عراقی هيچ هواپيمای ديگری را بغير از اين تامکت شناسايی نکردند, فرماندهان عراقی به موضوع مشکوک شده و احتمال دادند که ايرانيها تله ای گذاشته اند . سپس يک فروند MIG - 25 PDS از پايگاه تموز به پرواز در آمد . ميگ ـ ۲۳ ها با کم کردن ارتفاع به تعقيب تامکت که همچنان به سمت غرب ميرفت ادامه دادند. در زمانيکه به ۲۰ کيلومتری تامکت رسيدند دستور شليک صادر شد . سرگرد محمد سعی در شليک يک فروند موشک R-24R کرد اما موفق به اينکار نشد . رفته رفته فاصله آنان تا تامکت ايرانی کاهش می يافت . در فاصله ۸ کيلومتری ,هواپيمای همراه (Wingman) او يک موشک R - 24 T خود را شليک کرد . به فاصله کوتاهی انفجاری روی داد و تامکت ايرانی با از دست دادن ارتفاع با سرعت هر چه تمامتر به سمت زمين نزديک ميشد . ميگهای عراقی خود را به نزديکی تامکت رساندند و با تعجب شاهد باز شدن ارابه فرود اف ـ ۱۴ شدند. تامکت قصد تسليم شدن داشت . با ديدن اين صحنه خلبانان عراقی با فرماندهان مافوق تماس گرفته و ضمن تشريح صحنه خواستار دستورات آنان شدند. به فاصله کوتاهی فرماندهان عراقی متوجه شدند که خلبانان ايرانی يکروز زودتر از موعد از قبل تعيين شده به عراق پرواز کرده اند . بلافاصله به ميگها دستور داده شد تا تامکت ايرانی را تا پايگاه العبيده اسکورت نموده و مقدمات فرود آنان را فراهم آورند . اما برای اينکار زمانی باقی نمانده بود . هدايت هواپيما از دستان سروان مرادی خارج شده بود و خدمه پروازی بايد جان خود را نجات ميدادند . اف ـ ۱۴ ايرانی در نزديکی نومانيه سقوط کرد و چنان لاشه آن متلاشی شد که مقامات عراقی قادر به کسب هيچگونه اطلاعات مفيدی از آن نشدند.
سروان مرادی اطلاعات زيادی در اختيار عراقيها قرار داد اما مقدار زيادی اطلاعات غلط هم لابلای آنان بود . بعنوان مثال او اعلام کرد که ايرانيها ديگر قادر نيستند موشکهای AIM - 7 را از اف ـ ۱۴ های خود شليک کنند . بعد از بازجوئيهای مفصل اين خلبان ايرانی به سوئيس فرستاده شد تا در آنجا زندگی راحتی بدور از جنگ را آغاز کند . اما تنها ۳ ماه پس از اقامت او در سوئيس , يکروزکه او دختر خود را از مدرسه به خانه می آورد توسط عواملی ناشناس مورد اصابت گلوله قرار گرفت . RIO اين تامکت ايرانی ( سروان نجفی ) از دادن هرگونه اطلاعات به استخبارات عراق خودداری کردودر پی آن به بازداشتگاه اسرا منتقل شد . در سالهای ابتدای دهه ۹۰ ميلادی او به همراه هزاران اسير ديگر به وطن خود مراجعت نمود . اين اف ـ ۱۴ اولين وتنها تامکت ايرانی بود که بدست نيروهای عراقی افتاد . لازم به تذکر است که لاشه اين هواپيما برخلاف برخی گزارشات هرگز در اختيار شوروی قرار نگرفت . مدتی کوتاه پس از اين واقعه يکی از کارشناسان سازمان CIA آمريکا به عراق دعوت شد تا لاشه هواپيمای ايرانی را مورد بازبينی قرار دهد . کارشناس مزبور پس از تحقيقات کافی گزارشی تهيه کرد که مستقيم به پنتاگون فرستاده شد . پس از دريافت اين گزارش در ماه دسامبر ۱۹۸۶ جلساتی محرمانه به مدت دو هفته در پنتاگون با عنوان « علل توانايی ايرانيان در آماده سازی تامکتهای خود » تشکيل گرديد .در اين جلسات که افسران نيروی دريايی آمريکا , متخصصين شرکت گرومان و تعدادی از مقامات بلندپايه سياسی شرکت داشتند مشخص شد که ايرانيها خيلی زودتر از آنچه که آمريکائيها ميپنداشتند موفق به ساخت قطعات يدکی اف ـ ۱۴ ها گرديده اند . نتيجه اين جلسات اما هيچگاه در اختيار افکار عمومی قرار نگرفت بطوری که هنوز با گذشت سالها خلبانان آمريکايی بر اين باورند که هيچگاه با گربه های ايرانی مواجه نخواهند شد . شايد عنوان موضوع ديگری در اينجا جالب باشد . در سال ۱۹۸۲ عراقيها موفق شدند بک فروند موشک فونيکس را بدست آورند . اين موشک که به مقدار زيادی تخريب شده بود پس از شليک به خطا رفته بود و در نقطه ای دور افتاده در جنوب عراق پيدا شد . سيستم تخريب خودکار اين موشک هم بدلايل نامشخصی عمل نکرده بود . اين موشک در سال ۱۹۸۵ در اختيار کارشناسان شوروی قرار گرفت .
 از سال ۱۹۸۶ ميلادی نيروی هوائی ايران با مدلهای قدرتمندتر هواپيماهائی که به تدريج به خدمت عراق در آمدند روبرو گشت . هواپيماهای مدرن Mirage F.1 EQ5 و Mirage F.1 EQ6 و MIG - 25 RB و سوخو SU - 22 که به سلاحهای دقيق و هدايت شونده پيشرفته مجهز شده بودند , رفته رفته نفوذ عراق در حريم هوايی ايران را افزايش می دادند. بخصوص حملات نيروی هوائی عراق به مناطق جنوبی خليج فارس بر گسترش مناطق تحت پوشش ايران تأثير بسزائی داشت . در اينمورد سروان هاشمی خاطرات خود را چنين بازگو ميکند : بايد اعتراف کرد که عراقيها روزبروز توانائی بيشتری در هدايت و کنترل وسايل پروازی جديد خود پيدا ميکردند. بخصوص نقش ميراژها برجسته تر ميشد . در ماه آگوست ۱۹۸۶ پايانه نفتی سيری چنان مورد حملات پی در پی قرار گرفت که ما مجبور شديم از پايانه خارک برای صدور نفت خام خود استفاده کنيم و عملأ صدور نفت از آنجا متوقف شد . سپس عراقيها حملات خود را متوجه جزيره لارک نمودند. خوشبختانه عراقيها برای چنين عملياتی خلبانان ورزيده کافی نداشتند زيرا پرواز با هواپيمای يک موتوره توسط يک خلبان که مسافت ۲۳۰۰ کيلومتر را طی يک پرواز رفت و برگشت بايد طی کند مهارت بالايی ميطلبد . آنها توانائی ادامه اين عمليات را به سبب فشار زياد بر کادر پروازی به مدت طولانی نداشتند .همچنين تلفات بالای عراقيها که بوسيله تامکتهای ايرانی متحمل ميشدند را بايد به آن افزود .تامکتها کماکان نقش بازدارندگی خود را بخوبی ايفا ميکردند .
با وجودی که هواپيماهای عراقی به سيستمهای راداری و کشف کننده جديد مجهز شده بودند ولی همچنان از شناسائی زودهنگام موشکهای فونيکس در زمانی که رادارهای AWG - 9 آنها در وضعيت « Track -While - Scan » قرار داشتند عاجز بودند . اما با اين وجود عراقيها در سال ۱۹۸۷ حملات خود را پيوسته ادامه دادند . صف آرائی نيروها در خليج فارس روزبروز پيچيده تر ميشد . در ماه آگوست ۱۹۸۷ تامکتهای ايرانی بارها کاروان ناوگان نيروی دريائی آمريکا را که نفتکشهای کويتی را اسکورت ميکردند تحت نظر داشته و بارها آنها را در فاصله بين تنگه هرمز تا ساحل کويت همراهی کردند . در همان ماه اولين رويارويی بين نيروی هوائی ايران و نيروی دريايی آمريکا بوقوع پيوست . يک فروند هواپيمای F - 4 E يک موشک AIM - 7 بطرف يک هواپيمای ORION P- 3 C آمريکائی شليک کرد و بفاصله کمی پس از آن يک F - 14 A آمريکايی متعلق به VF - 21 به فانتوم ايرانی حمله کرد . در جريان اين نبرد کوتاه هوايی هيچکدام از موشکهای شليک شده به هدف اصابت نکرد . پس از اين حادثه ايرانيها مجبور شدند که قدرت خود را در منطقه هوايی بندرعباس تقويت کنند که با انتقال يک اسکادران تامکت و يک اسکادران فانتوم از بوشهر اين مهم تحقق يافت . هر چند که اين امر به قيمت کاهش حفاظت هوايی تهران و جزيره خارک ميسر گشت .
آخرين درگيريهای مهم مابين ايران و عراق در ماه فوريه ۱۹۸۸ رخ داد . زمانی که خبرگزاريهای جهان خبر عدم توانايی ايران در استفاده از F - 14 های خود را دائمأ پخش ميکردند ميراژهای عراقی يک سلسله عمليات بر عليه پايگاه هشتم شکاری اصفهان را آغاز نمودند .خلبانان عراقی که تا پيش از اين با ديدن گربه های ايرانی فرار را بر قرار ترجيح ميدادند اينبار بشکلی کاملأ متفاوت ظاهر گشتند . خلبانان عراقی که در فرانسه دوره های آموزشی را پشت سر گذاشته بودند و اثری از خستگی ناشی از ۸ سال جنگ در آنها مشاهده نميشد مبارزه جدی بر عليه ايرانيها را در دستور کار خود قرار دادند . تاکتيکهای جنگی خوب و طرحهای دقيق عملياتی و در نهايت هواپيماهای پيشرفته Mirage F.1 EQ5 و Mirage F.1 EQ6 قدرت آنان را بشدت افزايش ميداد. اين نوع ميراژها بهترين هواپيماهايی بودند که فرانسه در اختيار عراق قرار داد. آنها قادر بودند که بخوبی از پس فانتومهای ايرانی برآيند و تسليحات آنان بمراتب پيشرفته تر از امکانات ايرانيها بود . اما خلبانان ايرانی ترسی ازآنان نداشتند . سروان هاشمی ميگويد : ما از امکانات خوب عراق مطلع بوديم اما هيچگاه در فکر تسليم نبوديم و ترسی از نيروهای عراقی که در آن مقطع ۸ برابر توانايی ما را داشتند نداشتيم . اطلاعات ما از توانايی عراق مناسب بود و بدون واهمه به مبارزه با آنها ميرفتيم در عين حال هيچگاه دشمن خود را ضعيف نمی پنداشتيم .
بزرگترين درگيری هوايی بين دو کشور در مرحله پايان جنگ در تاريخ ۹ فوريه ۱۹۸۸ بوقوع پيوست . در اينروز ميراژهای عراقی در ۶ مرحله با پرواز در ارتفاع پست به مواضع ايرانيان در خليج فارس حمله نمودند. هواپيماهای اف ـ ۱۴ که در پايگاهای بندرعباس و بوشهر مستقر بودند به مقابله با اين حملات پرداختند . تعداد زيادی از هواپيماهای ايرانی به موشکهای جديد AIM - 9 L مجهز بودند که از طريق منابع نامشخص بدست آنان رسيده بود . سروان قياسی که در آنزمان با درجه ستواندومی در کابين عقب تامکت خدمت ميکرد خاطرات اولين در گيری هوايی خود را چنين شرح ميدهد : با اعلام وضعيت اضطراری و ابلاغ دستوراز مرکز ما برای دفاع در برابردشمن به سمت جنوب غرب پرواز نموديم . من شروع به کنترل تمام سيستمهای هواپيما نمودم و نتايج رضايت بخش بود . کليه سيستمها آماده برای عمليات بودند.به فاصله چند دقيقه رادار هواپيما ۶ هدف را شناسائی نمود و من نتايج را به مرکز عمليات زمينی گزارش دادم . سيستم Combat Tree من آنها را بعنوان ناآشنا شناسائی کرد که من بعنوان دشمن ثبت کردم . خلبان ارتفاع پرواز را افزايش دادو مرا از حمله بوسيله موشک اسپارو مطلع کرد . اولين هدف ما در انتهای سمت چپ يک دسته ۳ تايی قرار داشت . زمانی که من رادار را فعال نمودم دشمن سيستم اختلال الکترونيکی خود را فعال نمود و قفل راداری من شکست . من بسرعت عکس العمل نشان داده و هدف جديدی را روی رادار قفل کردم . اينبار رادار هواپيما هواپيمای انتهای سمت راست را بعنوان هدف انتخاب نمود و در فاصله ۱۰ کيلومتری موشک اسپارو را شليک کرديم . در اينزمان من نه موشک شليک شده را ديدم و نه هدف را اما صفحه نمايش رادار اصابت هدف را تأئيد کرد . بلافاصله من هدف بعدی را جستجو کردم . فاصله ما تا عراقيها چنان کم شده بود که در زاويه ۳۰ درجه سمت راست يک فروند ميراژ ودر زاويه ۳۰ درجه سمت چپ هم يک ميراژ ديگر را مشاهده نموديم . هردوی اين هواپيماها با کاهش ارتفاع درست به سمت ما می آمدند .بلافاصله با ديدن ما هر دوی ميراژها به سمت راست چرخشی انجام دادند و ما هم بدنبال آنها به سمت چپ چرخيديم . اما در اين لحظه يکی از ميراژها اشتباهی مرتکب شد و به سمت چپ چرخيد . خلبان ما موفق شد بسرعت پشت سر او قرار گيرد .چند ثانيه ای ما توانستيم هواپيمای عراقی را در جلوی خود ببينيم . درست بخاطر دارم که هواپيمای عراقی از نوع Mirage F.1 EQ5 ويا Mirage F.1 EQ6 برنگ خاکستری تيره بود . خلبان ما بلافاصله يک فروند موشک سايدويندر شليک کرد. موشک مستقيم بطرف ميراژ عراقی رفت و دهانه خروج گاز را جستجو کرد . خلبان اين ميراژ فرصتی برای ترک هواپيما نيافت .
آنروز اما روزی طولانی بود. آنها با پرواز به سمت بوشهر سوختگيری مجدد انجام داده و در ساعت ۱۴:۳۰ مجددأ برای رهگيری هواپيماهای دشمن به پرواز در آمدند . قياسی ميگويد : ما مشغول گشتزنی هوائی شديم ورادار ما در جستجوی دشمن بود . زمانی که در حال پرواز به سمت جنوب غربی بوديم رادارAWG - 9 چندين هدف را که مستقيم به سمت ما می آمدند شناسائی کرد . در مدت کوتاهی فاصله ما تا هدف به ۱۳ کيلومتر رسيد و سپس ما شاهد حمله ۲ فروند ميراژ به تانکرهای نفتکش بوديم . خلبان در اين لحظه سيستم پس سوز را بکار انداخت و ارتفاع را کاهش داد تا از پشت دشمن را غافلگير کند. عراقيها دسته پروازی ( Formation ) خود را شکستند و هرکدام به سمتی پرواز کردند . ما با سرعت زياد يکی از ميراژها را تعقيب کرديم و يک فروند سايدويندر بطرفش شليک کرديم . اما درست در لحظه شليک موشک ,من متوجه ميراژ ديگری که در پشت ما بود شدم . اين هواپيما در فاصله ايده آل برای شليک موشک بطرف ما بود . خلبان ماهر ما با چرخشی سريع به سمت چپ در چشم بر هم زدنی باعث شد که ميراژ از کنار ما با سرعت عبور کند .ما چند دقيقه ای وضعيت را مجددأ چک کرديم و زمانی که مطمئن شديم ميراژی در کمين ما نيست به محل پرتاب موشک سايدويندر بازگشتيم .من شاهد قطعات متلاشی شده ميراژ که بر سطح آب کماکان در حال سوختن بودند شدم . شليک ما موفقيت آميز بود . نيم ساعت پس از اين واقعه ايستگاههای رادار ايرانی پرواز چندين فروند بالگرد متعلق به عربستان سعودی را ثبت کردندکه در جستجوی خلبان اين هواپيما بودند و پس از مدت کوتاهی با نااميدی مجبور به ترک محل شدند .
يک هفته پس از اين ماجرا در تاريخ ۱۵ فوريه ۱۹۸۸ سروان خلبان اسماعيلی يک فروند بمب افکن عراقی از نوع Xian H - 6 D ( نسخه چينی بمب افکن روسی توپولف TU - 16 ) را که حامل ۲ فروند موشک ضد کشتی هوا به سطح از نوع C - 601 بود را شناسائی کرد . بمب افکن عراقی درست زمانی که هر دو موشک خود را بطرف تانکر Kirsten Maersk شليک کرد با عکس العمل تامکت ايرانی مواجه شد . اسماعيلی ۲ فروند موشک AIM - 54 يکی بطرف هواپيما و ديگری بسمت موشکهای C - 601 شليک کرد . هر دوی موشکهای هدفهای خود را مورد اصابت قرار دادند اما يکی از موشکهای C - 601 به کشتی نفتکش اصابت کرد . در تاريخ ۱۶ فوريه هم سرگرد رهنورد موفق شد بر فراز جزيره خارک ۲ فروند ميراژ را پس از آنکه موشکهای اسپارو شليک شده به خطا رفت با ۲ فروند موشک سايدويندر منهدم کند . عراقيها اما اين خسارت را هم انکار ميکنند . بخصوص از بين رفتن ۲ فروند ميراژ در يکروز را غير ممکن ميدانند هر چند که حتی نيروی دريايی آمريکا مدارکی دراين رابطه ودر تأئيد آن در اختيار دارد . بطور کلی ميتوان نتيجه گرفت که فرماندهان وافسران عراقی در طول دوران جنگ هميشه سعی در پائين نشان دادن سطح تواناييهای نيروی هوايی ايران و بخصوص تامکتها را داشته اند و قدرت آنها را در گزارشات خود پيوسته پايين و ناچيز بشمار آورده اند . سرگرد کاظم يکی از خلبانان سابق اف ـ ۴ ايران و مأمور حفاظت ـ اطلاعات نيروی هوائی از مراحل بازجويی يکی از خلبانان ميراژهای عراقی که هواپيمای او در فوريه ۱۹۸۸ مورد هدف قرار گرفت خاطرات جالبی داد. او ميگويد : اين خلبان اسير شده به محض شروع بازجويی به من گفت که ما ميدانيم ايرانيها فقط ۲۰ فروند هواپيمای اف ـ ۵ و يک دوجين اف ـ ۴ در اختيار دارند . هيچکدام از تامکتهای شما حتی قابليت پرواز ندارند و تمام اف ـ ۱۴ ها زمينگير هستند . بقيه هواپيماها در بدترين شرايط عملياتی بسر ميبرند خلبانان ايرانی از مهارت کمی برخوردارند . من که از شنيدن حرفهای اين خلبان دربند عراقی متعجب شده بودم بسرعت به او گفتم که همين چند لحظه قبل يک دسته ميراژ عراقی توسط يکی از همين تامکتهای زمينگير شده و خلبانان مبتدی و ناشی آن منهدم شدند .
بدون توجه به جهالت عراقيها و يا شايد هم دقيقأ به همين علت تامکتهای ايرانی نبردهای خود را در فاصله ماههای مارس تا ژوئن ۱۹۸۸ ادامه دادند و موفق به سرنگونی چندين فروندهواپيمای عراقی بدون کوچکترين خسارتی شدند . اما درست در ماههای پايانی جنگ ايرانيها بايد شاهد تجربيات تلخی می بودند. سروان رئيسی ميگويد : ما اطلاع داشتيم که در ماه ژانويه ۱۹۸۸ فرانسويها تعدادی نامشخص هواپيمای جديد Mirage F.1 EQ6 به عراق تحويل داده بودندو همچنين از قدرت سلاحهای جديد اين هواپيما که شامل موشکهای پرقدرت Super 530 F-1 ميشد کاملأ آگاه بوديم . برای ما مشخص بود که قدرت ما در خارج از محدوده عمل اين موشکها بالا ميباشد . اما با اين وجود و در کمال ناباوری در تاريخ ۱۹ جولای ۱۹۸۸ خبر ناگواری شوک شديدی به ما وارد آورد . در اينروز ۴ فروند هواپيمای شکاری ميراژ بر فراز آبادان با ۲ فروند اف ـ ۱۴ ما درگير شدند . ميراژها موفق شدند که با پرواز در ارتفاع پايين خود را به تامکتها نزديک ساخته و هر دو تامکت را مورد اصابت قرار دهند . هر ۴ خدمه تامکتها موفق به ترک بموقع هواپيماهای خود شدند . بعد ها طی بررسيهائی مشخص شد که تامکتها بوسيله موشکهای کاملأ جديد Super 530 D ساقط گرديده اند . اين نوع موشک بطور اختصاصی برای هواپيماهای ميراژ ۲۰۰۰ و رادارهای Pulse - Doppler آن طراحی گرديده و از برد زياد و دقت خارق العاده ای برخوردار است . متاسفانه اين اتفاق زمانی رخ داد که ما هرگز فرصتی برای تلافی پيدا نکرديم....