سالگرد شهادت

امروز سالگرد شهادت دو تا از بهترین خلبان های اف۱۴ نیروی هوایی کشورمان هستش که مظلومانه شهید شدن هیییی دل ادم میگره از این همه بی عدالتی این دو تا شهید رفتن از نیروگاه اتمی بوشهر حفاظت کنن که الان   انرژی هسته ای کشورمان مایه افتخار مون هستش هیییی دل ادم میگره وقتی میبینه  مسئولان  فرزندان شهدای علمی رو تو هر مجلسی میبرن میرن پیششون احوالاتشون رو میپرسن البته کار خوبی میکنن ولی مگه این دو شهید فرزند نداشتن مصطفی موقع شهادت یه دختر ۶ ساله داشت و علیرضا هم یه پسر۱۲ ساله تو این دوسال کسی اصلا سراغ خانواده این دو شهید رو نگرفتن که هیچ در بعضی مواقع که بگذریم

من در این پست دل نوشته هایی که دوست صمیمی شون براشون نوشته میذارم این دلنوشته ها رو مهدی احتشامی (تامکت۶۰۶۲)نوشته که بعد از شهادتشون دلش خیلی گرفته

من از خوانندگان محترم خواهش میکنم حتما حتما به ادامه مطالب مراجعه کنن و واسه این دو تا شهید عزیز تو نظرات یه دل نوشته یا حرفی ارسال نمایند

تاریخ شهادتشون :۶/۱۱/۱۳۹۰

ادامه نوشته

یه تصویر...

یه تصویر...

 

یه تصویر از تو و دریا همه دار و ندارم شد...
یه حسرت از همون چیزی که می خوام و ندارم شد...
یه تصویر از تو ودریا پر از موج کرده روزامو....
تو طوفانت برام دنیاست ببین شور تماشامو...
یه وقتا رنگ چشماتو نمی بینم،آخه دریا کنار برق چشماته... نمیشه فرقشون پیدا،یه قاب از حرم این دستام می سازم تا که این تصویر یه تکه از وجودم شه...مث قسمت مث تقدیر...
می مونم خیره رو عکست...برام زنده س پر از غوغا...چه لبریزم من از یادت،تو رو دارم تو این دستا...
نگاهم،خنده هام،بغضم همه بوی تو رو داره...چقدر قصه،چقدر حرمت از این تصویر سرشاره...

 
 

بذار اشکام بشن آینه بشینن رو به روی تو...
تلاقیشون با هم نابه،می سازن بی نهایت رو...

حقیقت داره این دوری...تو رفتی نیستی دیگه...
ولی فکرت،غمت،یادت شده مهمون و می مونه...

زود پرستو شو،بیا...



گل های آفتاب گردان را می بینی که وقتی رو به سوی آفتاب می کنند چه دلربا می شوند؟
این نرگس ها هم وقتی رو به صورت تو کرده اند اینقدر دلربا شده اند...
پرندگانی که بال می زدند و عشق می کردند برای خودشان...عکسشان روی سنگ سردت پیدا بود...یاد پرواز بود که چنگ می زد به این دلِ کنده شده...یادِ رفتنت بود که جان را ذره ذره می برد...یادِ تن بی سر و ...یا حسین
گفتی زود پرستو شو بیا...اما این دلِ خاکی کجا و پرستو شدن...





من و نرگس ها برایت سالگرد گرفته بودیم...دل می دادیم و دلتنگی می گرفتیم...اشک می دادیم و بی تابی می گرفتیم...
تو...نبودنت...دو سال دوری...تصورش هم زجرآور است...دانیال دو سال است که دیگر آغوشت را لمس نکرده...باور کردنی نیست...
اما می دانم...می دانم که تا همیشه در این دل های سوخته مان زنده ای و یادت چون داغ لاله می سوزد...یادِ توست که داغ زده بر دل آتشیمان
...............................
دیده ای؟شنیده ای؟خوانده ای که گاهی دلت هوای کنده شدن دارد...نفست به شماره می افتد...کنار تو بودن این حال و هوا را برای این دل ها به ارمغان می اورد
...............................

ستاره های سربی...فانوسکای خاموش...من و هجوم گریه...از یادِ تو فراموش...
تو بال و پر گرفتی به چیدنِ ستاره...دادی منو به خاکِ این غربتِ دوباره...
دقیقه های بی تو،پرنده های خسته ن...آینه های خالی،دروازه های بسته ن

اگه نرفته بودی گریه منو نمی برد...پرنده پر نمی سوخت...آینه چین نمی خورد
اگه نرفته بودی...

از رفتن تو گفتم...ستاره در به در شد...شبنم به گریه افتاد...پروانه شعله ور شد

اگه نرفته بودی...

به یاد سرهنگ خلبان شهید سعید اصغری




شهید سعید اصغری درسال ۱۳۵۵درروستای هندوکلا از توابع شهرستان امل در خانواده ای مومن و زحمت کش دیده به جهان گشود و در دانشگاه شهید ستاری در رشته خلبانی تحصیل کرد سعید خلبان ماهری بود و حتی در تیم فرونشاندن هواپیما عبدامالک ریگی نیز حضور داشت.سرانجام این شهید بزرگوار در روز شنبه 22مهر1391 در فرودگاه بندرعباس و هنگام برخاستن هواپیمای جنگنده به به شهادت رسیدند.پیکر پاک این شهید در روستای هندوکلا زادگاه وی به خاک سپرده شد.روحش شادو راهش پر رهرو باد.











سرلشکر خلبان شهید اصغر هاشمیان


اصغر هاشمیان در سال 1331 در کربکند اصفهان به دنیا آمد او فرزند اول خانواده بود و تا 7 سالگی در اصفهان زندگی کرد سپس با خانواده خود راهی تهران شدند.او در مدرسه همیشه شاگرد اول بود و ایمان فوق العاده قوی ای داشت.
او پس از طی مراحل تحصیلی مختلف و قبولی در دانشگاه در شهر تگزاس آمریکا مشغول به تحصیل شد.او در آنجا ایمانش را شدیدا حفظ کرد و از خانواده می خواست نوارهای اذان موذن زاده را برایش بفرستند. او دو نفر را در آمریکا تحت تاثیر خودش و دینش قرار داد و آنها را مسلمان کرد.

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

به یاد خلبانان شهید عشقی پور و اسلام نیا



شهید عشقی پور که هدایت هواپیما را بر عهده داشت در آن لحظات آخر که می دانست کار دیگری از دستش بر نمی آید، دستش را بالا می آورد و تکان می دهد. نکته شگفت آور و تاسف برانگیز این رویداد این بود که آن ساختمان نیمه کاره درست روبروی خانه شهید عشقی پور بود و آن لحظه که او دستش را تکان داد همسرش نظاره گر سقوط هواپیمای شوهرش بود. همسر شهید که در لحظه حادثه در آشپزخانه منزل خود بود، در حالی که دستان پسربچه 3 ساله اش را در دست داشت از پنجره شاهد آخرین لحظات زندگی شوهر قهرمان خود بود. همسر شهید به علت اضطراب شدید چنان به دست فرزندش فشار وارد کرده بود که دست کودک از دو ناحیه شکست که به لطف خدا بعدها بهبود یافت. پس از برخورد هواپیما به ساختمان، فرزند شهید در اثر موج انفجار چند دوری به دور خود زده و سپس به زمین خورده بود و به دلیل شوک ناشی از این واقعه تا مدتها از لکنت زبان رنج می برد.
آری! به راستی صحنه غریبی بوده است واپسین وداع در کابین هواپیما ...

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد

داند که سخت باشد قطع امیدواران


ادامه مطلب...

ادامه نوشته

شهید سرلشگر خلبان حسین روزی طلب







سرلشکر خلبان شهید حسین روزی طلب در سال 1332 در یک خانواده متوسط و مذهبی در شهر شیراز چشم به جهان خاکی گشود .

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

شهید سرلشکر خلبان فیروز شیخ حسنی اولین خلبان شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران



فیروز شیخ حسنی در سال 1331 در شهرستان تنکابن به دنیا آمد.
وی در نخستین روزهای تهاجم متجاوزان عراقی، در جریان یک عملیات هوایی علیه قوای دشمن، هدف آتشبار بعثیان قرار گرفت و اولین خلبانی بود که در جنگ تحمیلی، خلعت شهادت پوشید.
شهید سرلشکر خلبان فیروز شیخ حسنی اولین خلبان شهید جنگ است و در پایگاه چهارم شکاری دزفول به شهادت رسید.

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

یکی از تلخ ترین روزها برای نیروی هوایی ارتش

15 دی ماه سال 1373 یکی از تلخ ترین روزها برای نیروی هوایی ارتش است. هواپیمای حامل جمعی از فرماندهان این نیرو که برای بازدید به پایگاه اصفهان رفته بودند، در هنگام بازگشت و در دقایق ابتدایی پرواز، دچار سانحه شده و پس از برخورد با زمین آتش می گیرد که به موجب آن، نیروی هوایی جمعی از بهترین فرماندهان خود را از دست داد.

در میان شهدای این سانحه، سرتیپ منصور ستاری فرمانده وقت نیروی هوایی، سرتیپ خلبان مصطفی اردستانی معاون عملیات و سرتیپ خلبان سید علیرضا یاسینی رئیس ستاد و معاون هماهنگ کننده نهاجا از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند.

آشنا خواهیم شد با خلبان شهید علیرضا یاسینی...

ادامه مطلب

ادامه نوشته

نخستین خلبان شهید برون مرزی نیروی هوایی ارتش،سرلشکر خلبان شهید «محمد صالحی»





نخستین خلبان شهید برون مرزی نیروی هوایی ارتش امیر سرلشکر خلبان شهید «محمد صالحی» به سال 1328 در تهران متولد شد. در خانواده 4 پسر و یک دختر به دنیا آمدند که محمد آخرین فرزند خانواده است...
ادامه مطلب...

ادامه نوشته

شهید سرلشکر خلبان مصطفی صغیری




مصطفی ، از معدود خلبانانی است که ژستی متفاوت در برابر هواپیمای جنگنده گرفته و تصویری تاریخی و دلنشین از خود به یادگار گذاشته است.

شهید سرلشکر خلبان مصطفی صغیری در سال ۱۳۳۴ در کرمانشاه متولد شد. پس از پایان تحصیلات متوسطه، وارد دانشکده افسری رشته خلبانی شد و پس از گذراندن دوره مقدماتی به مدت دو سال برای تکمیل آموزش هواپیمای شکاری به آمریکا اعزام گردید و توانست در دوره ۲۹-۳۷ هواپیمای شکاری اف ۴ شرکت و با موفقیت این دوره را به پایان برساند . با شروع جنگ تحمیلی همانند تمام همرزمان خود در دفاع از میهن اسلامی به مقابله با دشمن بعثی مبادرت نمود و در ۲۳ مهر ۱۳۵۹، در جریان ماموریتی جنگی بر فراز استان العماره در عراق، مورد اصابت پدافند هوایی دشمن بعثی قرار گرفت و شربت شهادت نوشید.
مصطفی صغیری، مانند همه خلبانان ارتش، در مقابل هواپیمای جنگی، عکسی به یادگار دارد.نحوه ایستادن یا نشستن خلبانان در برابر هواپیمای جنگنده، به صورت سنتی، ثابت و مشخص است اما شهید صغیری از معدود خلبانانی است که ژستی متفاوت در برابر هواپیمای جنگنده گرفته و تصویری تاریخی و دلنشین از خود به یادگار گذاشته است.

برگرفته از سایت arteshi.com

  شادی روح آن سیمرغِ پیروز و شهدای خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران صلواتی رو نثار روان پاکشون کنیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ماجرای سقوط هواپیمای فرماندهان ارتش و سپاه


نوشتار در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

کلیپ شهید مصطفی فصیحی

بنا به درخواست دوستان عزیز ، کلیپ شهید مصطفی فصیحی رو که در همون روزاها تهیه کردم  دوباره برای دانلود میذارم.برای دانلود روی عکس کلیک کنید

شهادتش به او الهام شده بود ...

شهادت سرهنگ خلبان شهید "علیرضا بیطرف"
به نقل از سرتیپ خلبان فضل الله جاوید نیا

اوایل تابستان سال 1366 بود ، نیروی هوایی از چندی قبل شروع به اعزام پرسنل به سفر حج نموده بود و هر کدام از پرسنل که اسم شان در لیست قرار می گرفت به این سفر معنوی مشرف می شدند . در همین هنگام بود که به "علیرضا بیطرف" اعلام نمودند که باید خود را برای رفتن به سفر حج آمده کنی . ایشان نیز بعد از درخواست مرخصی به مدت یک ماه به همراه خانواده عازم تهران شد . دوسه روزی از رفتن بیطرف نگذشته بود که دیدم به پایگاه برگشته چون خیلی باهاش صمیمی بودم بهش گفتم :
- علی چی شد ؟ پس چرا برگشتی ؟
- تمام پروازهای حجاج یک هفته به عقب افتاده اومدم که بگم مرخصی ام رو یک هفته عقب بنیندازید                                              
بهش گفتم : "باشه تو برو تهران احتیاجی نیست بمونی."
ولی در پاسخ بهم گفت :
- نه تا این فاصله یک هفته اومدم که پرواز کنم !



ادامه نوشته

ده خاطره از خلبان شهید عباس دوران

همیشه روحیه لطیف شهید دوران برام خیلی جالب بوده.
این و از نامه های شخصیشون برای همسرشون میشه متوجه شد.
مرد لحظه های سخت جنگ،توی محیط خونه لطیفتر از گل...

همین ویژگی هاست که دل کندن از این آدما رو سخت تر می کنه.



خاطرات در ادامه مطلب

ادامه نوشته

سرگردان در آب های نیلگون خلیج فارس...

خاطره ای از سروان خلبان شهید حسین دل حامد
ماموریتی به من محول شده بود. به اتفاق یکی از همرزمان، باند هواپیما را به قصد بمباران اهداف از پیش تعیین شده ترک کردیم. نزدیک مرز بود که به هواپیمای میگ دشمن برخوردیم. کابین عقب گفت:
- حسین دنبالشان کنیم؟                
ادامه مطلب....

ادامه نوشته

چهلمین روز...

غروب چهلمین روز هم گذشت...

آبتین و مادرش...فردا...روزهای دیگر...نبودنت...

خلبان شهید آرش رضایی

کودتای پایگاه همدان

19تير ماه سال 59 بود كه خبر كشف و خنثي سازي يك كودتاي نظامي كه قصد براندازي نظام نوپاي جمهوري اسلامي را داشت و اتاق جنگ آن در پايگاه هوايي خلبان شهيد محمد نوژه بود، منتشر مي شود. بر اساس اين اخبار تعداد زيادي از ارتشياني كه عمدتاً نيروهاي كلاه سبز بودند و با پيروزي انقلاب از ايران گريخته و بعداً با كمك دولت عراق به صورت قاچاقي وارد كشور شده بودند، قرار بود با هماهنگي عناصري كه هنوز در ارتش ايران حضور داشتند تحت حمايت دولت ايالات متحده و دولت عراق، با حمله هوايي به بيت امام و دفتر رياست جمهوري و مجلس و چند نقطه مهم ديگر در كشور و واگذاري حكومت به شاپور بختيار دست به كودتاي نظامي بزنند. اين كودتا به خاطر آن كه فرماندهي آن در پايگاه نظامي اي با نام شهيد نوژه بود به كودتاي نوژه معروف گشت. نسل جديد شايد از اين كودتا فقط نام آن را مي شناسند و شايد ندانند كه نوژه نام يك شهيد است!
شهيد نوژه كيست؟

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

به ناو آمریکایی گفتم به تو مربوط نیست!

گاه انسان‌های بزرگی در جبهه پیدا می‌شدند که عظمت روح آن‌ها ستودنی بود؛ کسانی مانند شهید«دل‌حامد». او مؤمنی 23ساله بود. من با او در آموزش‌های نیروی هوایی در آمریکا آشنا شدم. دل‌حامد یک‌دفعه متحول شده و شیفتگی و شوریدگی خاصی پیدا کرده بود که رهایش نمی‌کرد. یکی از برادرهایش پاسدار بود که شهید شد. برادر دیگری داشت که خلبان بود و او هم شهید شد. شاید این خانواده با دو شهید دِین خود را به انقلاب و جنگ ادا کرده بود، اما دل‌حامد آرام‌و‌قرار نداشت.

در یکی از پروازها کابین جلویش را زدند. «اسماعیل عسکری» در جلو بود. دل‌حامد به دریا پرید تا بال‌گرد نجاتش دهد. بالاخره شب، پیدایش کردند، ولی هنگام نجات، دوباره رها شد و به دریای متلاطم افتاد. همة امکاناتی را که همراه داشت نیز از دست داد؛ تنها یک جلیقه نجات برایش مانده بود. سه روز بعد پیدایش کردند. با این‌که ورزشکار و تنومند بود، پس از آن سه روز، تکیده و لاغر شده و حتی دفترچه‌ای را که در جیب داشته برای رفع گرسنگی خورده بود. پس از این ماجرا، تیمسار «سفیدموی» که او را خیلی دوست داشت، گفته بود: آقا! دیگر بس است، شما امتحانت را پس داده‌ای و دل‌حامد گفته بود: نه! اگر امتحان الهی را از اول دبستان تا آخر در نظر بگیری، من هنوز کلاس اولم.
سرانجام دل‌حامد در خلیج‌ فارس شهید شد و حتی تکه‌ای از بدن او نیز پیدا نشد. حالا چه کسی به‌درستی می‌تواند تحلیل کند که او ترس داشته یا نه؟ عاقل بوده یا مجنون؟
پرنده با غریزه پرواز می‌کند؛ انسان با چه نیرویی به پرواز درمی‌آید؟ آیا چیزی جز عشق و تفکر می‌تواند پر پروازش شود؟ تفکری که او را کمال می‌دهد و به‌سمت خوبی‌ها و زیبایی‌ها می‌کشاند.

ادامه نوشته

سرتیپ خلبان شهید محمود خضرایی

مردی که در فانتوم نماز خواند...این اولین توصیفی بود که از شهید خضرایی شنیدم...تا قبل اون هیچ شناختی ازشون نداشتم...برام جالب بود بدونم قضیه از چه قرار بوده...

حالا ایشون از شهدایین که خیلی بهشون علاقه دارم...همیشه به اون حالشون قبطه می خورم...فکر می کنم خیلی حس قشنگیه تو دل آسمون رو به قبله ی زمین نماز خوندن...اون نماز دیگه معمولی نیست...خاصه...خیلی خاص...انقدر که خدا میگه تو بیا من خودم خون بهای تو رو می پردازم...یه جاهایی یه انتخابایی باعث می شه که خدا آدمو گلچین کنه...شهید محمود خضرایی هم گلچین شد...همه ی شهدا رو خدا گلچینشون کرده...

جناب تامکت می گفتن که شهیدکریمایی هم عادت داشتن همیشه تو دل آسمون نماز بخونن...

ما که دستمون به آسمون نمی رسه باید دلمونو پر بدیم و بعد قامت ببندیم...اون وقت شاید بشه رسید به آسمون...

***

ساعت 4 صبح صدای آژیر اضطراری شنیده شد. بلافاصله به اتفاق خضرایی به پرواز در آمدیم.هنوز در آسمان بودیم که هوا درحال روشن شدن بود. محمود گفت:موافقی نماز را همین جا بخوانیم؟

ادامه نوشته

:: شهیدی به وسعت تاریخ... ::

عیدی به مناسبت عید غدیر...


ادامه مطلب...

ادامه نوشته

شهید ستوانیکم  خلبان محمد صادق هاشمی نیا

وقتش شده از عشق بگویم.از دوست عزیزی که رفتنش خانه دلم را زیر و رو کرد.راست میگفت شهادتش نزدیک است اما من باور نمی کردم.چقدر دلم برایت تنگ شده محمدصادق عزیز.یاد باد آن روزگااران ..یاد باد

ادامه مطلب...

ادامه نوشته

تا حالا اسم آدمها ی بی نام ونشان لیست پایین رو شنیدین؟

تا حالا اسم آدمها ی بی نام ونشان لیست پایین رو شنیدین؟
تمامی خلبانان متعلق به اسکادرانهای ۴۱ ، ۴۲ ، ۴۳ شکاری F5  پایگاه قهرمان چهارم شکاری دزفول هستند روحشون شاد...

ادامه نوشته

به فرمانده پايگاه بگين چنگيز اومده؛ چنگيز سپهر!


ادامه مطلب...

ادامه نوشته

خلبانی كه 4200 بار شهید شد

شهید ابراهیم فخرایی


تا همین ۳۰ سال پیش می‌توانستی اطراف میدان سعدآباد مشهد پیدایش کنی اما حالا برای دیدنش باید بروی قطعه ۲۶بهشت‌زهرای تهران. مسعود، پسر 28 ساله‌اش می‌گوید «اینکه بابا اینجاست از کوچکی دنیاست! روبه روي شهيد صياد شيرازي، كنار شهيد آويني و شهداي نيروي هوايي؛ دوستان قديمي دوباره دور هم جمع شده‌اند.»

ادامه نوشته

سرلشگر شهید منصور ستاری

زندگینامه شهید سرلشگر منصور ستاری

سرلشكر شهيد ، منصور ستاري در سال 1327 در روستاي ولي آباد ورامين ديده به جهان گشود . پدرش ، مرحوم « حاج حسن » شاعري فاضل بود كه ديواني از او به نام «ماتمكده عشاق » به يادگار مانده است .
منصور ستاري دوران ابتدايي را در مدرسه ولي آباد ورامين و دوران متوسطه را در قريه « پوينك » باقر آباد به پايان رسانيد . وي در طول دوران تحصيل همواره يكي از شاگردان ممتاز كلاس به شمار مي‌رفت .
ادامه مطلب...

ادامه نوشته

پرواز نکردن برای من مثل مردن است...

به دلیل رشادت های فراوانی که عباس از خود بروز داده بود، علاوه بر یک درجه دوره ای که به او تعلق می گرفت، یک درجه تشویقی نیز گرفت و به درجه سرهنگ دومی مفتخر شد. درهمین اوصاف فرماندهان تصمیم می گیرند که با انتقال او و سپردن یکی از پست های حساس ستادی در تهران، از تجربیات او استفاده بیشتری کنند که دوران نمی پذیرد و می گوید:
- پرواز نکردن، برای من مثل مردن است.
هیچ‌گاه در طول پرواز صحبت نمی کرد و همیشه می‌گفت:
- اگر از مسیر منحرف شده و یا حالت نامتعادلی داشتم، با من صحبت کنید، خودتان هم مواظب اطراف باشید.
همچنین بسیاری از دوستانش از زبان او شنیده بودند که اگر روزی هواپیمای من مورد هدف قرار گیرد، هرگز آن را ترک نمی کنم و با آن به قلب دشمن حمله ور می شوم.
زمانى که اسراییل به لبنان حمله کرد، وى اولین خلبانى بود که آمادگى خود را جهت نبرد با صهیونیست‏ها اعلام
کرد.


زندگینامه و خاطرات آن شهید بزرگوار در ادامه ی مطلب...

ادامه نوشته

باند شماره ی 31


این همان باند شماره 31 منطقه هوایی شهید یاسینی (ششم شکاری بوشهر) است که شهید سرگرد خلبان ارش رضایی با این کوسه خشمگین اسمانی شد.

این اتفاق روز اول مهر 1392 به وقع پیوست هنگامی که فرزندش فقط 1 سال داشت و دنیا امانش نداد تا 6 سال دیگر در چنین روزی شاهد به مدرسه رفتن کودکش باشد . اول مهر همیشه در خاطر فرزند ارش رضایی ناخوشایند خواهد بود زیرا در این روز عزیز ترین فرد زندگیش را از دست داد...


شهید سرتیپ خلبان حاج صمد اکبرپور


نابغه ترابری ارتش
شهید سرتیپ خلبان حاج صمد اکبرپور

خلبان تنها اواکس ایران که سال 88 پس از رژه 31 شهریور در اطراف ورامین سقوط کرد و همه خدمه ان به شهادت رسیدند

عقاب تیزپرواز آسمان ایران...شهید قادر اسدی


به یاد عقاب تیز پرواز آسمان ایران ؛ سرهنگ خلبان شهید قادر اسدی

شهید قادر اسدی از تیزپروازان نیروی هوایی ارتش ، یکی از بهترین اساتید پرواز جنگنده اف 5 تایگر روز سوم تیرماه سال 1388 در جریان مانور «میلاد نور ولایت» پرواز بی بازگشت خود را انجام داد.

در آن روز تلخ ساعتی بعد از اینکه سخنگوی رزمایش اعلام کرد زمان تسلیح جنگنده ها و بمب ها را به کمترین زمان ممکن رسانده اند (!) به دلیل کوتاهی مسئولان مربوطه با سانحه مواجه و ابدی شد.

توی فیلمی که از شهادت ایشون تهیه شده یه صحنه ای هست که دختر کوچولوشونو بغل گرفتن و ازش می پرسن چقد باباتو دوست داری؟وقتی یاد اون صحنه و شهادت و یتیم شدن اون کودک میوفتم حال دلم بدجور به هم می ریزه...

نفر اول از سمت چپ شهید قادر اسدی به همراه دختر کوچولوشون...


یکی بود...یکی نبود...یکی موند...یکی پرواز کرد

بسم رب الشهداء و الصدیقین

ادامه نوشته